چکیده
ولایت یکی از ارکان اصلی و آموزههای اساسی دین مبین اسلام و به تعبیر دقیق تر، اصلی ترین و اساسی ترین آموزه آن است. هدف اصلی این تحقیق، بررسی نقش ولایت مداری و آثار آن در آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع) است. بخشهای مختلف این تحقیق شامل تعریف ولایت و ولایت مداری، آثار ولایت مداری، و آثار روحی و معنوی ولایت مداری در جوانان امروزی و تاثیر گزاری آن در روحیات آن ها دارد که در این تحقیق، با استناد به آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع) مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. آموزههای اسلامی، زمانی معنای واقعی به خود میگیرد که در چارچوب ولایت و در محور و مدار آن تحقّق یابد و در نهایت پنج اثر از موارد تاثیر گزاری ولایت مداری در میان جوانان بیان شده و به چهار اصل مهم در برخورد با جوانان اشاره می گردد.
1- رعایت مساوات و پرهیز از تبعیض 2- پرهیز از عیب جویی و سرزنش نمودن 3- راستی و صداقت ۴- پرهیز از امر و نهی
واژگان کلیدی: ولایت، ولایت مداری، آثار ولایت مداری، فرزندان امروزی
/270/260/20/
مقدمه
از جمله مباحثی که نیاز به بررسیهای بسیار و دقیق دارد، توجّه کردن به مسئلة ولایت و ولایت مداری جوانان می باشد و ولایت از جایگاه بلند اعتقادی و محتوای عمیق ارزشی برخوردار است و از ذخایر و گنجینه های نهفته درون عالَم و آدم حکایت میکند که از سرچشمة حقایق باطنی جهان و کُهنه وجود عالم و مبداء اعلای فیض، یعنی وجود واجب تعالی فیضان کرده، جان و جهان را حیات بخشیده است و بر همه آنچه که هست، از مُلک و ملکوت، غیب و شهود، تکوین و تشریع، سیطره پیدا کرده است.
با توجه به این مطلب برخی پنداشتهاند که ولایت منحصر و محدود به محبّت و مودّت نسبت به اهل بیت (ع) است، آثار و نقش تعیین کننده ای در تربیت فرزندان وجوانان ما ندارد؛ در صورتی که چنین نبوده و دارای آثار و نقش پررنگی در تمام وجوه زندگی یک فرد دارد که ما در این مقاله به بررسی آثار روانشناختی بعد از تعریف لغوی آن پرداخته ایم.
معنای لغوی و اصطلاحی ولایت
ولاء، به فتح «واو» و ولایت به کسر «واو» در «ولی، مولی، اولی» و امثال این موارد از مادّه (و، ل، ی) اشتقاق یافتهاند. این واژه از پُرکاربردترین واژه های قرآن کریم است که به صورتهای مختلفی به کار رفته است.
«ولایت» واژه ای عربی است که از کلمه «ولی» گرفته شده است. در لغت عرب، «ولی» به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر، بی آنکه فاصلهای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توالی و ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است[1]. از این رو، این واژه با هیئتهای مختلف (به فتح و کسر) در معانی «حُبّ و دوستی»، «نصرت و یاری»، «متابعت و پیروی» و «سرپرستی» استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی همان قرب معنوی است. منظور از واژه «ولایت» در بحث امامت، آخرین معنای مذکور، یعنی «سرپرستی» است.
نزدیکی و پیوند قلبی و محبت افراد به هم نوع، ولایت است، و نزدیکی به معنای تصرّف در امور دیگری و تدبیر آن، نوعی ولایت است. بندگی و پیوند معنوی با خدا و نیز عشق و علاقه به اولیای الهی موجب ورود به وادی ولایت میشود.
نقش و جایگاه ولایت در جامعه اسلامی
در قرآن کریم، «ولایت» حکایت حقیقت آدمی است که استعدادهایش در اثر پیوند با ولایت تامّة الهیّه و حقیقیّة ذات ربوبی او، از راه عبادت و بندگی به منصّه ظهور و بروز رسیده است، تا آنجا که به غایت قصوای منزلت و مقام انسانی، یعنی انسان کامل نائل آمده است. در نتیجه، به مقامها و منصبهای رفیع الهی، شامل نبوّت، رسالت، امامت و ... مانند آن دست یافته است، به دلیل اینکه رسالت هر پیامبری به نبوّت وی وابسته بوده است و نبوّت به ولایت او مرتبط است، سمت و سوی پیوند انسان کامل به خدای سبحان، ولایت اوست و سمت ارتباط وی به جامعه بشری رسالت اوست و رابط بین این دو، نبوّت اوست، چه اینکه تفاوت رسالتها مرهون تفاوت نبوّتها و امتیاز نبوّتها در پرتو تفاضل ولایتها میباشد.[2]
ولایت در زمان رسول خدا(ص)، با پیامبر و در زمان ائمّه، با ائمّه (ع) تحقّق یافت و در زمان غیبت امام معصوم(ع)، با نایبان عامّ آن حضرت است که از سوی حجّت الهی، حجّت بر خلق هستند، چنانکه امام زمان(عج) میفرماید:
برای حلّ مشکلات در حوادث ـ امور سیاسی، عبادی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی و... به راویان حدیث و فقهاء مراجعه کنید که آنها در زمان غیبت، خلیفه و حجّت من بر شما هستند و من حجّت خداوند بر آنها میباشم.[3]
امام رضا (ع) در بیان فلسفه رهبری جامعه اسلامی می فرماید:
اگر خداوند رهبر امینی را برای سرپرستی و حفظ امانت امامت قرار ندهد، مذهب و دین به تدریج از بین خواهد رفت و سنّت پیامبر(ص) و احکام الهی دستخوش دگرگونی میگردد و بدعت گذاران چیزهایی بر دین بیفزایند و ملحدان چیزهایی از دین بکاهند و در نتیجه، حقیقت را بر مسلمانان دگرگون سازند.[4]
آیة 59 از سورة نساء میفرماید:
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالأمر [اوصیاى پیامبر] را![5]
و همچنین در آیة 44 سورة کهف میفرماید:
در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آنِ خداوندِ بر حق است...[6]
این آیات بیانگر آن است که یکی از خصوصیّات فرد مسلمان، پذیرفتن ولایت خداوند متعال، رسول اکرم(ص) و معصومین و کسانی است که در ویژگیها و خصوصیّات اعتقادی و علمی و رفتاری در مسیر آن بزرگواران قرار دارند.
تاثیرات روانشناسی
یکی از آثاری که می تواند نقش سازندهی در تربیت ورشد فرزندان ما در مسئله ولایت مداری بگذارد تاثیرات روانشناختی و روحی ، معنوی آن می باشد از اینرو این موضوع حائض اهمیت است که با ملاحضه آثار آن رشد تربیتی بیشتر و بهتری را در فرزندان خود مشاهده خواهیم نمود لذا ما پنج مورد از آن را در ذیل اشاره نموده ایم.
1. یاری رسانی
خدا با شما آغاز کرد و با شما ختم میکند و به خاطر شما باران فرو میریزد و تنها براى شما آسمان را از اینکه بر زمین فرو افتد، نگاه میدارد؛ مگر با اجازه خودش.[7]
خداوند، فیاض مطلق آفریننده نظام هستی است؛ نظامی که در حدوث و بقا، نیازمند فیض بی پایان خداوند است. از آنجا که موجودات قابلیت پذیرش این فیض را به صورت مستقیم ندارند، خداوند میان خود و آفریده ها، انسان هایی را به عنوان واسطه فیض در آفرینش و هم در استمرار وجود قرار داده است که از این واسطهها، با عنوان «حجّت» یاد شده است. خداوند هستی و استمرار آن را به حجّتهای خود بر زمین پیوند زده است:
علامه مجلسی بعد از بررسی برخی روایات چنین نتیجه میگیرد:
با اخبار مستفیضه ثابت شده است که همه ائمه اطهار(ع)، وسیله های ارتباط بین خالق و حق تعالی در افاضه هر گونه رحمت، علوم و کمالات به جمیع خلق هستند و هر چه توسل و اذعان به فضل آنان بیشتر باشد، جوشش فیض خدای متعال بیشتر خواهد بود.[8]
بر این اساس است که امام سجاد(علیه السلام) میفرماید:
ما کسانی هستیم که به واسطه ما آسمان بر فراز زمین نگهداری شده و زمین از هلاک نمودن اهلش منع گردیده است.[9]
برخی می اندیشند چرا امام زمان ما را رها کرده است و مشکلات ما را حل نمی کند، این در حالی است که امام تمامی لحظه های زندگی ما را در نظر دارد و ما را یاری میکند؛ در غیر این صورت نا امنی و بلایای آسمانی، ما را هلاکت می نمود. از این روست که امام عصر(عج) خطاب به مرحوم شیخ مفید فرمود:
ما همیشه مراعات شما را میکنیم و به یاد شما هستیم؛ وگرنه دشواریها و گرفتاریها بر شما فرو می ریخت و دشمنان، شما را لگد مال می کردند.[10]
آیتالله العظمی نائینی میگوید:
در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط روس ها و انگلیسی ها، فشار و سختی ملت ایران به اوج خود رسید. شبی به امام مهدی (عج) متوسل شدم و با چشمانی گریان خوابیدم. در عالم رؤیا دیوار بزرگی به شکل نقشه ایران دیدم که در حال سقوط است و عدهای زن و بچه زیر آن نشستهاند. وضعیت به قدری هولناک بود که در خواب فریاد کشیدم. در این حال، امام زمان (عج) آمد و انگشت مبارکشان را به طرف دیوار گرفت. دیوار سر جای خودش قرار گرفت. ایشان فرمود: «اینجا، خانه شیعه، خانه ماست. میشکند. خم میشود. خطر هست، ولی ما نمیگذاریم سقوط کند؛ نگهش میداریم».[11]
نقل است: «یکى از طلاب به امام خمینی (ره) عرض مى کند که چرا شما در بین صحبت هایتان از امام زمان (عج) کمتر اسم مى برید؟ امام به محض شنیدن این سخن در جا ایستاد و فرمود: «چه مىگویى؟ مگر شما نمىدانید که آنچه ما داریم، از امام زمان (عج) است و آنچه من دارم، از امام زمان (عج) است و آنچه از انقلاب داریم، از امام زمان (عج) است ...».[12]
2. ایمانافزایی
سلام بر مخلصان در توحید خدا و آشکارکنندگان امر و نهى خدا...[13]
یکی از آثار ولایت مداری، افزایش ایمان است؛ یعنی هر اندازه عشق و محبت همراه با معرفت انسان به اهل بیت (ع)، بیشتر شود، باور معنوی او قوی تر خواهد شد؛ زیرا محبت اهل بیت (ع) با محبت خدا گره خورده است. چنانکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به اصحاب خود فرمودند: «کدامیک از دستاویزهای ایمان برای چنگ زدن محکم تر است؟». عرض کردند : «خدا و رسولش آگاهترند». نماز، زکات، روزه و حج از جمله پاسخهایی بود که برخی اصحاب مطرح کردند، اما حضرت فرمودند : «همه آنچه گفتید، ارزش ویژهای دارد؛ ولی مطمئنترین دستاویز ایمان، حب در راه خدا و بغض در راه خدا و دوست داشتن اولیای خدا و بیزاری از دشمنان خداست».[14]
بیشک ائمه (ع) از اولیای خدا هستند؛ از این رو محبت آنها موجب افزایش ایمان میشود. امام علی (علیه السلام) به اصحابش فرمودند:«خوشا به حال کسى که محبت ما اهلبیت (ع) در قلب او رسوخ کرده باشد. ایمان در قلب چنین کسى ثابت تر از کوه احد در مکانش خواهد بود و هر کس دوستی ما در دلش جای نگیرد، ایمان در قلبش مانند نمک در آب ذوب خواهد شد».[15]
3. تقوا افزایی
دستورتان، راهنما و سفارشتان، تقواست.[16]
یکی از فضایل کلیدی اخلاقی که درآموزههای دینی از اهمیت ویژهای برخوردار است، تقواست. تقوا در اصل از ماده «وقایه» به معنى نگهدار یا خویشتنداری است؛ از همین رو است که امام علی(علیه السلام) تقوا را به عنوان دژ نیرومند در برابر خطرات گناه شمرده است: بدانید اى بندگان خدا، تقوا دژى است مستحکم و غیر قابل نفوذ.[17] بر این اساس تقوا، به معنای نگه داشتن انسان از نافرمانی خداوند، رذایل اخلاقی و تقویت زیرساخت نگرش انسان، (ایمان به مبدأ و معاد) و مهم ترین وسیله ارتباطی انسان به خدا (نماز) و خدمت به بندگان خداست:
آن کتاب باعظمتى است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است. [پرهیزکاران] کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند و نماز را بر پا مىدارند و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند.[18]
عشق به ائمه اطهار(ع)، بهترین وسیله و زمینه برای پاکسازی روح از پلیدیها و تهذیب نفس است؛ زیرا انسان ولایتمدار می کوشد با بهره گیری از امام خویش، تقوا را رعایت کند تا میان او و امامش سنخیت به وجود آید:
آنچه خداوند در پرتو ولایتمداری شما به ما ارزانی داشت، [موجب] پاکی طینت ما، پاکدامنی ما و برای تزکیه و تهذیب ماست.[19]
۴. پاسداری از دین
ـ شما را ـ دلایل محکمى بر مخلوقاتش و یاورانى براى دینش قرار داد.[20]
یکی از آثار مهم ولایت، پاسداری از دین است. اهلبیت (ع) برای حفظ دین از سه رویکرد سکوت، صلح و قیام بهره بردند. اگر این رویکرد امامان(ع) در پاسداری از دین نبود، ممکن بود ما از دین منحرف شویم:
آنکه به سوى شما آمد، نجات یافت و هر که نیامد، هلاک شد.[21] از این رو است که در این زیارت از اهلبیت، به عنوان حافظ دین خدا یاد شده است.[22]
امامان معصوم(علیهم السلام) با تأیید دین مردم، به تصحیح عقاید آنها میپرداختند. روزی خالد بجلّی، از اصحاب امام صادق(علیه السلام) به خدمت حضرت رسید و گفت: «میخواهم دین خود را که بدان پایبندم، برای شما بیان کنم» و سپس عقایدش را بیان کرد. امام(علیه السلام) نیز او را تأیید کرد. وقتی گفت: «و گواهی میدهم که خداوند تو را وارث همه ائمه قرار داده است»، حضرت فرمود: «کافیست. سکوت اختیار کن که گفتارحقی را گفتی و دارای عقاید حقی هستی».[23]
این فراز و فرازهای دیگر زیارت جامعه، گویای آن است که باید باورهای دینی مان را تقویت و به معارف اهلبیت (ع) عمل کنیم؛ همانگونه که مردم در عصر ائمه(ع) به اهلبیت (ع) مراجعه میکردند و اصول عقاید خود را بر آنان عرضه مینمودند. متأسفانه امروزه ما از آموزههای دینی فاصله گرفتیم؛ زیرا به دستورات دین و ارزشهای دینی (آنچه مورد نظر اهلبیت(ع) است) عمل نمیکنیم.
برای مثال امروزه برخی از دختران، بد حجابی را ارزش، و حجاب را وا پس گرایی می دانند؛ در حالی که این نگاه، خلاف آموزه های اهل بیت (ع) و فرهنگ شهادت و شهید است. یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس می گوید:
روزی در بیمارستان بودیم که حمله شدیدی صورت گرفت؛ به طوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحان بسیاری را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحان به شدت وخیم بود. در میان همه آنها، وضع یکی از مجروحان بسیار بدتر از دیگران بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با اینکه سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحان را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم. وقتی که دکترِ اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت:
«او را به اتاق عمل ببرید و برای جراحی آمادهاش کنید». من آن زمان، چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جا به جا کنم. همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا توی اتاق بروم و چادرم را در بیاورم، مجروحی که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود؛ به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخن گفت:
«من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم». این را گفت و در حالی که چادرم در مشتش بود، شهید شد. از آن به بعد، در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم.[24]
5.افزایش امید
زائر شما هستم، پناهنده به قبر شمایم[25].
یکی از بحران هایی که مردم و به ویژه نسل جوان را تهدید میکند، نا امیدی است؛ بسیاری از مردم هنگامی گرفتاری، پناهگاهی ندارند و دچار بحران روحی میشوند؛ چنانکه امروزه صدها هزار جوان از ناراحتی روانی رنج میبرند.
ویلیام جیمز میگوید: «مؤثرترین داروی شفابخش نگرانی، ایمان و اعتقاد مذهبی است».[26] بر این اساس، جوان به پناهگاه نیاز دارد تا از سرگردانی و چه کنم ها رهایی یابد.
بحران روحی در میان شیعیان و به ویژه جوانان کمرنگ است؛ زیرا جوانان شیعی هر گاه با مشکلی برخورد می کنند، با توجه به شناخت آموزه های اسلام و هدف خلقت، به اهل بیت(ع) متوسل می شوند و به زیارتگاه ها و اعتاب مقدسه مشرف شده و از اهل بیت (ع) میخواهند که گرفتاری و مشکلات شان را رفع نمایند و این، نعمت بزرگی است که خدا به شیعیان داده است.
در زیارت جامعه میخوانیم: به وسیله شما ما را از خواری در آورد و غمهای غرق کننده را از ما زدود.[27]
در قسمت دیگر زیارت میخوانیم: و به وسیله شما اندوه را میزداید و سختی را برطرف میکند.[28]
حجت الاسلام والمسلمین سید محمد جواد علمالهدی می گوید:
وقتی مسأله انجمن های ایالتی و ولایتی مطرح شد، امام; علاوه بر اینکه اساتید حوزه علمیه را جمع کرد و در این باره با آنها مشورت نمود، نامه هایی را برای علمای استانها و شهرستانها نوشت که حوزه علمیه قم را یاری کنند. من هم به اذن امام; مأمور شدم که نامههای امام را به آنها بدهم و از آنها بخواهم که مردم را در جریان بگذارند و مصیبتهای اسلام را بیان کنند. ساعت ده قبل از ظهر که برای وداع به محضر ایشان شرفیاب شدم، نامهها را به من لطف کرد و فرمود:
«شما قبل از اینکه با هر کس ملاقات کنید، اول مشرف شوید به حرم مطهر ثامنالحجج علی بن موسیالرضا(علیه السلام) و از زبان من به آن حضرت بگویید: آقا کار بسیار عظیم و مسأله خطیری پیش آمده و ما وظیفه دانستیم که قیام و حرکت کنیم؛ چنانچه مرضی شماست، ما را تأیید کنید».[29]
برخی از عالمان اهل سنت نیز به امام رضا(علیه السلام) متوسل میشدند. ابن حِبان می گوید : «بارها به زیارت قبر علی بن موسیالرضا(علیه السلام) رفتم و در مدتی که در طوس بودم، هر وقت مشکلی بر من عارض میشد؛ به زیارت قبر آن حضرت میرفتم و از خداوند میخواستم که مشکلم را برطرف کند. الحمدلله مشکل هم برطرف می شد. این را مکرر امتحان کردم و نتیجه گرفتم».[30]
اصول و روش های تربیتی در مواجهه جوانان امروزی از دیدگاه ائمه اطهار
1.رعایت مساوات و پرهیز از تبعیض
یكی از اصول مهمی كه باید در تربیت فرزندان به آن توجه وافی نمود رعایت برابری و مساوات در برخورد با آنهاست. در سیره معصومین (ع) این مسئله بصورت شفاف دیده می شود كه در ابراز محبت و اهدای هدیه و دیگر موارد این اصل را ملتزم بودند. عدم رعایت اصل مساوات در بین فرزندان باعث عاق والدین شدن آنها را فراهم می كند.[31]
رسول خدا (ص) می فرماید: خداوند متعال دوست دارد بین فرزندانشان به مساوات رفتار كنید، حتی در بوسیدن.[32]
2.پرهیز از عیب جویی و سرزنش نمودن
در تربیت جوانان نباید از كارهای آنها و آنچه انجام می دهند، عیب جویی كرد و آنها را سرزنش نمود، به سبب اینكه با عیب و ایراد گرفتن موجب می شود آنها در توانایی و استعداد خود، شك و تردید كند واعتماد به نفس خود را از دست بدهند. باید این مسئله را عنایت داشته باشیم كه اشتباهات از سر ناتوانی، جهل و غرور آنهاست.
در روایات، برخی از آثار سوء سرزنش حتی درباره بزرگسالان بیان شده است. حضرت علی(ع) می فرماید: افراط در سرزنش، آتش لجاجت [سرزنش شونده] را برمی افروزد [و او بر كار اشتباه خود اصرار و پا فشاری می ورزد].[33]
در دوران بلوغ تعادل موجود بین احساسات و اندیشههای منطقی نوجوان بر هم می خورد و کفه احساسات سنگینی
میکند و عقل را تحت تأثیر قرار میدهد.[34]
پیامبرگرامی اسلام درکلام خویش به این ویژگی شخصیت نوجوانان اشاره کرده و می فرمایند: جوانی شعبهای از جنون است.[35]
جنون از ماده ی جن و به معنای پوشیدگی و استتار است، گویا دوران جوانی دارای ابهام و پوشیدگی است، نوجوانان واقعاً نمیداند چه چیزی در نهاد او اتفاق افتاده است، تغییرات عمومی بدن و روانی آن چنان سریع و همه جانبه است که او را دچار تشویش و نگرانی میکند و تصمیم گیریها را برای او مشکل می سازد و برخوردهای او را با خانواده و مردم سخت میکند.[36]
بیثباتی عاطفی، خواهشهای متضاد و افراط در احساسات از ویژگیهای عاطفی روانی نوجوانی است.این هماهنگیها برای نوجوانان ناشناخته و مبهم است و گاه آنان را دچار سردرگمی میکند.همچنین والدین و مربیان نیز که آگاهی به مسائل این دوران ندارند، میتواند موجبات تعجب و ناراحتی را فراهم کند.
حضرت علی(ع) حدیثی دارند که توضیح مطلب فوق را کامل میکند، ایشان میفرمایند: پیوسته عقل و حماقت در مزاج نوجوانان تازه بالغ در جنگ و ستیزند تا بحران بلوغ را پشت سر گذارند و به سن هجده سالگی برسند،در آن موقع اگر ساختمان فکری جوان طبیعی و سالم باشد،کم کم پیروز می شود و حماقت شکست میخورد و اگر انسان احمق باشد حماقت بر عقل غالب خواهد شد[37].
در این میان روایاتی به چشم میخورند که درآنها تعبیر «مستی جوانی» مشاهده میشود.
امام علی(ع): مستی بر چهار گونه است:مستی جوانی، مستی ثروت، مستی خواب و مستی ریاست.[38]
از ویژگیهای نوجوانی، تخیل پردازی و تصورات و تفکرات شاعرانه است و میتوان گفت تعبیر سکر الشباب بخشی از این ویژگی را متذکر میشود. میل به تصورات ناشدنی و تخیلات غیر ممکن از خصوصیات دوران شباب است که در نهاد نوجوانان قرار داده شده و باعث تقویت قوه تخیل میگردد و مقدماتی هستند برای تفکرات بالاتر و خواهش تعالی و پیشرفت، که البته باید تحت مراقبت صحیح قرار گیرد و دورنمای مناظر موهوم فردا، شرایط واقعی امروز را هدر ندهد.
به سبب این ویژگیهای عاطفی دوران نوجوانی و غلبه احساسات، گاه شاهد رفتارهایی دو گانه و تا حدودی نا مطلوب از نوجوانان می باشیم و باید بدانیم که حضرت علی(ع) راهکار مناسبی را بیان فرموده اند که در رفتار با جوانان باید آن را بکار بندیم.
ایشان میفرمایند: نادانی جوانی پذیرفته شده است و علمش محصور است[39].
به کارگیری شیوه تغافل و مسامحه از ضروریات رفتار با نوجوانان است، تا کم کم بتوانند راه و روشهای صحیح و عاقلانه را برگزینند و از این معبر پر پیچ و خم با تکیه و اعتماد بر والدین ومربیانی که با گذشت و مهربانی آنان را حمایت میکنند، عبور نمایند.
3. راستی و صداقت
یكی از روش های مؤثر و مهم در تربیت، راستگویی و صداقت در رفتار و گفتار با جوانان و پرهیز از هر گونه دروغ، تزویر و حیله است.. چرا كه با این عمل، بزرگ ترین مشكل را برای خود و فرزندشان بوجود آورده اند، و آن درس بی صداقتی، وفا نكردن به عهد و وعده، آموزش دروغ و تزویر و...است. والدین با این برخورد، بنیاد اخلاق فرزند خویش را بر خشتی كج بنا می نهند.
از دریچه دیگر كه به این موضوع نگاه می كنیم، متوجه می شویم كه والدین و مربیان؛ الگویی عملی برای فرزندانشان محسوب می شوند. بنابراین عدم صداقت والدین و مربیان درسی، عملی برای فرزندان است كه آثار آن از درس گفتاری بسیار بیشتر است.
رسول خدا (ص) می فرماید: كودكان را دوست بدارید و بر آنها ترحم كنید. هرگاه به آنها وعده ای دادید، به وعده خود وفا كنید، زیرا كودكان، شما را تنها روزی دهنده خود می دانند.[40]
4.پرهیز از امر و نهی
انسان، به ویژه جوانان روحیه شان با امر و نهی چندان سازگار نیست. به موجب روایاتی كه از اهل بیت (ع) نقل شده است، كودكان تا هفت سالگی، به مانند حاكم اند ومی خواهند به دیگران امر و نهی كنند، نه از اینكه تابع دیگران باشند. تنها در هفت سال دوم زندگی، در كودكان روحیه اطاعت پذیری وجود دارد و دستور دیگران را می پذیرند؛ ولی حتی در این دوره هم هرگونه افراط در امر و نهی زیانبار می باشد، و اعتراض و ناخوشایندی را در پی خواهد داشت.
امام صادق (ع) وقتی می خواهد به فرزند خود بگوید: لباست بلند است، آن را كوتاه كن؛ به جای امر كردن می گویند: عزیزم، آیا پیراهنت را پاكیزه نمی كنی؟[41] از این رو معصومان (ع) كمتر دیگران را به صورت مستقیم از كاری نهی می كردند، بلكه به شیوه های گوناگون آنها را از كار خلاف باز می داشتند و نیز راه جایگزینی ارائه می كردند و یا اینكه به جای نهی كردند كودكان، صور نهی را از دسترس آنان دور می كردند یا از بین می بردند.
نتیجه گیری
ولایتمداری در شیعه مخصوصا جوانان از جایگاه والایی برخوردار است؛ زیرا مکتب اهل بیت (ع) نمایانگر اسلام ناب محمّدی(ص) و تنها نماینده واقعی آن است و هر کس به وادی ولایت نزدیکتر و در ولایتمداری استوارتر است، از این چشمه های معنوی بهره بیشتری خواهد برد. بالاترین و مرتفع ترین امر دین و کلید همه امور دینی و مدخل آنها و نیز مایه خرسندی خدای جهان، اطاعت از امام، پس از معرفت اوست. بنابراین، ولایت اهل بیت (ع) فرع دین نبوده، بلکه جزء اصول دین است.
محبّت ورزی و اطاعت پذیری در برابر ولی خدا، از برجسته ترین شاخصه ها و ویژگی های فرد ولایتمداران است. البتّه باید توجّه داشت که محبّت به ولیّ خدا در پرتو محبّت به خدا و فرمانبری از آنها، اطاعت از خداست. در پایان نیز پیشنهاد می شود شاخص های ولایتمداران واقعی در پژوهش جداگانهای مورد بررسی قرار گیرد تا افراد خود را بر اساس آنها بسنجد و تلاش نمایند خود را به آن شاخصها برسانند. لذا در سایه ولایتمداری آثاری همچون:
1. تصور یاری رسان 2. ایمان افزایی 3. تقوا افزایی 4. پاسداری از دین 5.افزایش امید
فهرست منابع
[1] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان، ص 365
[2] جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج ۱، ص21.
[3] و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم (شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج18، ص101).
[4] شیخ صدوق، علل الشرایع، ص253
[5] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (نساء، 59).
[6] هنالک الولایة لله الحق (کهف، 44).
[7] بِكُمْ فَتَحَ الله وَبِكُمْ يَخْتِمُ وَبِكُمْ يُنَزِّلُ الغَيْثَ وَبِكُمْ يُمْسِكُ السَّماء أنْ تَقَعَ عَلى الاَرْضِ إِلاّ بِإذْنِهِ (زیارت جامعه کبیره)
[8] عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج1، ص21
[9] شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص207
[10] وَ إِنَّا غَيْرُ مُهْمَلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ. (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج53، ص175).
[11] محمدرضا باقیاصفهانی، عنایات حضرت مهدی (عج) به علما و طلاب، ص ۳۱۵.
[12] رضا مختاری، سیمای فرزانگان، ص ۱۵۱.
[13] السَّلَامُ عَلَى... و الْمُخْلِصِينَ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الْمُظْهِرِينَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِه (زیارت جامعه کبیره)
[14] محمد بن یعقوب کلینی، الكافی، ج ۲، ص ۱۲۶.
[15] محمد بن حسن طوسی، الامالی، ج ۱، ص ۴۸.
[16] وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى (زیارت جامعه کبیره)
[17] اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَ التَّقْوَى دَارُ حِصْنٍ عَزِيز ( نهج البلاغه، ص221)
[18] ذلِكَ الْكِتابُ لارَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون (بقره، 2)
[19] وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ طِيبا لِخَلْقِنَا [لِخُلُقِنَا] وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً [بَرَكَةً] لَنَا (زیارت جامعه کبیره)
[20] وَ حُجَجا عَلَى بَرِيَّتِهِ وَ أَنْصَارا لِدِينِهِ (همان)
[21] مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَكَ إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ (زیارت جامعه کبیره)
[22] بِمُوَالاتِکمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِینِنَا (همان)
[23] محمد بن عمر کشی، اختیار معرفه الرجال، ص ۴۲۲.
[24] سید اصغر احمدی، شمیم عفاف، ص ۲۱.
[25] زَائِرٌ لَکمْ لائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِکمْ (زیارت جامعه کبیره)
[26] مسعود آذربایجانی، «توجیه ایمان از دیدگاه ویلیام جیمز»، فصلنامه پژوهشهای فلسفی کلامی، شماره ۱۹، ص ۱۰.
[27] وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْکرُوبِ(زیارت جامعه کبیره)
[28] بِکمْ ینَفِّسُ الْهَمَّ وَ یکشِفُ الضُّرَّ وَ عِنْدَکمْ (همان)
[29] غلامعلی رجایی، برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج ۳، ص ۳۶
[30] محمد بنحیان، الثقات، ج ۸، ص ۴۵۶.
[31] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 285.
[32] ان الله تعالی یحبّ أن تعدلوا بین أولادكم حتی فی القُبَل. ( محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 13، ص 487)
[33] الافراط فی الملامة یشبّ نیران اللجاج. ( همان، ج10، ص 251)
[34] محمد رضاشرفی، دنیای نوجوان، ص162.
[35] الشباب شعبة من الجنون (محمدباقر مجلسی، ج۷۴، صفحه۱۷۴)
[36] سید احمد احمدی، روانشناسی نوجوانان و جوانان، ص232.
[37] لایزال العقل و الحمق یتغالبان علی الرجل إلی ثمانی عشر سنة فإذا بلغها غلب علیه اکثرهما فیه (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 96).
[38] اصناف السکر اربعة:سکرالشباب، سکرالمال، سکرالنوم و سکرالملک (محمدی ری شهری، ج5، ص335).
[39] جهل الشباب معذور و علمه محصور (ابوالفتح آمدی، غررالحکم، ص339).
[40] أحبّوا الصبیان وارحموهم فاذا وعدتموهم ففوا لهم فانّهم لایرون الا أنّكم ترزقونهم (محمدبن یعقوب کلینی، الكافی، ج6، ص50).
[41] یا بنی ألا تطهر قمیصك (حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 454).