(4) ضرورت تنظيم متن و برنامه آموزشي
بعضي از افراد چنين تصور ميکنند که حل انديشههاي زيربنايي خوب و لازم است اما اينکه متني آموزشي نوشته شود و رشتهاي تخصصي شکل بگيرد لازم نيست!
اين نگرش نميتواند قابل قبول باشد زيرا حل انديشههاي زيربنايي همانند ساير علومِ مورد نياز انسان، بايد در قالب «تعليم و تعلم» شکل بگيرد تا به نتايج مطلوب دست يابد و تعليم و تعلم، نياز به تهيه متن آموزشي و تربيت استاداني توانا دارد؛ متأسفانه عدهاي از متدينان که گاه از اهل علم نيز ميباشند اهميتي که براي احکام فقهي قائلند براي انديشههاي زيربنايي قائل نيستند به همين جهت براي پژوهش و انتشار احکام فقهي، نظامهاي منسجم آموزشي فراهم ميآورند اما چون احساسشان اين است که آموزش و پژوهشِ انديشههاي زيربنايي، نياز به نظام منسجم ندارد اهتمامي نسبت به فراهم آوردن آن به خرج نميدهند.
عامل ديگري که موجب عدم اهتمام به اين امر شده اين است که برخي تصور ميکنند معارف اعتقاديِ ما، مطالب چندان عميقي نيست و نياز به نظامِ آموزشي خاصي ندارد و گاهي هم تصور ميکنند که انسان، توانائي حل اين امور را ندارد به همين جهت اگر به دنبال آن نرود بهتر است و گاهي هم تصور ميکنند که اين مسائل چون خطرخيزند پس بهتر است خيلي با آنها دست و پنجه نرم نکرد زيرا اين گونه مسائل، اموري نيستند که تأمل در آنْ عاقبت خوشي داشته باشد!
روشن است که هيچيک از اين دغدغهها را نميتوان دغدغههاي منطقي دانست زيرا اگر تحصيلِ امري لازم باشد، بايد به دنبال آن رفت و اگر خطراتي نيز به همراه دارد بايد تلاش کرد تا خطرات آن را کم نمود و صِرف خطرناک بودن نميتواند مجوزي بر ترک امور لازم باشد همچنانکه تفسير به رأي و فتواي به غير علم و در خدمت شيطان و اهل دنيا قرار گرفتن، مجوزي بر ترک «تفقه ديني» نميشود.
نکته مهم ديگري که بايد بدان توجه نمود، آسانسازي انديشههاي اسلامي براي همه اقشار جامعه است؛ متأسفانه اندشمنداني که انديشههاي انحرافي و اشتباه دارند، افکار خود را در قالبِ رُمان و ساير قالبهاي هنري ريخته و به خورد کودکان و نوجوانان و اقشار مختلف جامعه ميدهند اما متفکران ديني که از پشتوانه وحياني برخوردارند نسبت به اين امور اهتمام کافي ندارند.
(5)ضرورت بررسي نظريات فلاسفه با حفظ اولويتها
پس از اينکه گفته شد فلسفه - به معناي مباحث تعقلي و تحليلي درباره کليات جهان هستي- ضرورت دارد و نيز ضرورت دارد که پس از پذيرش يک منبع وحياني، موجوديت فلسفه را تحت تأثير آن منبع وحياني قرار داد و مشخص شد که بايد نظامي آموزشي و پژوهشي در اين زمينه داشته باشيم اينک لازم است به اين نکته اشاره شود که بررسي انديشه فلاسفه گوناگون – ولو غير ديني- با حفظ اولويتهاي پژوهشي ضرورت دارد.
چند امر اين ضرورت را اقتضاء ميکند؛
1- نقد و بررسي نظريات باطل: براي نقد و بررسي نظريات باطل چارهاي جز ديدن آن نظريات نيست بايد آنها را خواند و بررسي کرد تا بتوان پاسخي مناسب داد و نظريه حق را اثبات نمود.
2- تقويت قول صحيح: هنگامي که نظرياتِ انديشمندانِ مختلف بيان ميشود و در کنار آن نظريات، نظريه صحيح همچون خورشيدي بدرخشد و يا تفوّق آن بر ديگر نظريات مشخص گردد، پذيرش آن نظريه راحت انجام ميپذيرد و ميتوان با اين برخورد، حق و نمادهاي حق را بهتر و بيشتر گسترش داد.
3- مقبوليت در مجامع علمي: هنگامي که نظريهاي در مجامع علمي عرضه ميگردد، براي ارزيابي و ميزان توجه به آن، مؤلفههاي گوناگوني لحاظ ميشود؛ يکي از آنها کامل بودن تحقيقات و کافي بودن تتبعات است، به همين جهت اگر انديشه انديشمندان، پژوهش شده باشد ميتوان نظريه خود را منتشر و در مجامع علمي به ديگران قبولاند و يا زمينه مقبوليت آن را فراهم نمود، اين کار در کتابهايي نظير مجمعالبيان و کتاب الخلاف و الانتصار و امثال آن اعمال شده است.
4- کشف حقيقت و تصحيح فهمها: هنگامي که انديشه انديشمندان گوناگون بررسي ميشود گوهرهايي که هر کدام از آن انديشمندان سفتهاند به دست ميآيد و اين امر موجب کشف لغزشگاهها نيز ميشود.
تذکر اين نکته ضروري است که پرداختن به نظريات انديشمندان، نبايد ما را از غرض اصلي که همان بررسي انديشههاي زيربنايي به کمک تبيينهاي وحياني است باز دارد، همچنان که مخالفت با فلسفه و عرفان نبايد آنچنان مخالفان را مشغول کند که از تفقه ديني و تبيين گزارههاي وحياني غفلت بورزند.