بررسی و نقد اندیشه رشید رضا پیرامون امام علی (علیه السلام)

 

چکیده

مسئله امامت، از مسائل اختلافی میان اهل سنت و شیعه بوده که کتاب‌ها و مناظرات مختلفی در طی سالیان دراز در مورد آن، شکل گرفته است. متفکران و عالمان معاصر نیز به نوبه خود به این مسائل پرداخته‌اند. از جمله این افراد؛ رشید رضا از نواندیشان و دانشمندان اهل سنت بوده که در تفسیر خود (المنار)؛ به مسئله امامت و اشکالات خود بر مبانی شیعه پرداخته است. تفکرات رشید رضا، تأثیرات بسیاری بر مخاطبان سنی مذهب داشته است. رشید رضا علاوه بر تقریر جدید اشکالات قدماء بر امامت و اهل تشیع،‌ در برخی مسائل؛ اشکالات تازه‌ای را نیز مطرح کرده است.

در این مقاله، تفکرات و استدلالات رشید رضا در تفسیر المنار پیرامون امام علی (علیه السلام)، گزارش و نقد گردیده است.

مقدمه

این نوشتار به مهم ترین مباحث مورد نزاع و اختلاف میان دانشمندان اهل سنت و عالمان شیعه امامیه اختصاص یافته است، لذا ما به بررسی آرا و نظریات محمد رشید رضا، صاحب تفسیر المنار که از عالمان نواندیش و تأثیر گذار معاصر اهل سنت است می‌پردازیم. این تحقیق با عنوان "بررسی دیدگاه رشید رضا در تفسیر المنار پیرامون امام علی (علیه السلام)"، در واقع مقایسه ای است میان نظریات مطرح شده این عالم سنی و دانشمندان شیعی، با هدف تبیین اندیشه های اسلام ناب محمدی در مقابله با اسلام کسانی که به اعتقاد ما برای فهم اسلام راه درستی را نپیمودند. اسلام ناب محمدی که در سنت نبوی (صلی الله علیه و آله) و اندیشه های اهل بیت (علیهم السلام) تبلور و استمرار پیدا کرده است. اسلام شیعی که در طول تاریخ با بهانه هایی مورد بی مهری قرار گرفته است.

با توجه به این که وی (محمد رشید رضا) که ما به بررسی و نقد دیدگاه ها  و شبهات مطرح از جانب او پرداختیم به عنوان یک شخصیت علمی، مبارز، روشنفکر ، مفسر و ... مطرح بوده و در میان اهل سنت تأثیر گذار بود، اما این به یک نحوی به صورت اغراق آمیز مطرح شده است تا جایی که می بینیم دانشمندان بزرگی مانند استاد معرفت صاحب کتاب ارزشمند،  محققانه و گراسنگ " التفسیر و المفسرون" در مورد سید رشید رضا می گوید: سبک و روش تفسیر المنار، حفظ و نگهداری و تأکید بر تفسیر مأثور (تفسیر نقلی) و پرهیز از داستان های اسرائیلی و جعلی است،[2] اما بر خلاف سخنان این بزرگان، وی این دیدگاه ها را در کتاب های تفسیری خود مراعات نکرده ، ضرورت پاسخ به این شبهات بیشتر احساس می شد. به ویژه هنگامی که به دیدگاه های تند و افراطی که از سوی او بیان شده برمی خوریم؛ به عنوان نمونه رشید رضا می گوید: کسی که از احوال راویان آنها (شیعه امامیه) با خبر باشد به هیچ خبری از آنها اعتماد نمی کند،[3] و در جای دیگر می گوید: اين روايات همگى از طرق شيعه است، و هدف آنها مشخص است. آنها چنان در نشر و ترويج اين احاديث كوشيده‏اند كه موضوع را، حتى بر بسيارى از دانشمندان اهل تسنن مشتبه ساخته‏اند"[4] این گونه سخن گفتن و شبهه افکنی گرچه در مجامع علمی خریدار ندارد، ولی از آن جا که در بعضی از موارد به سبک دیگری وارد شد و شبهاتی مطرح کرد و شاید در افراد کم اطلاع مؤثر باشد، لازم بود پاسخی برای آن تهیه شود که این کار در این مقاله انجام پذیرفت.

معرّفی نویسنده تفسیر المنار

سید محمد رشيد بن علی رضا بن محمد شمس الدين بن محمد بهاء الدين حسينی، بغدادی الأصل، قلمونی شامی، مصری، یکی از دانشمندان مبارز، اصلاح‌گر اسلامی، نویسنده، ادیب و مورّخ و مفسّر و یکی از نام‌دارترین شخصیت‌های نهضت موسوم به سلفیت یا اصل‌گرایی است.

او در سال 1282 هـ. ق در لبنان در روستای قلمون نزدیک طرابلس به دنیا آمد، و در روستای محل تولدش و طرابلس مقدمات علوم اسلامی را فراگرفت. مدتی شیوه زهد اختیار کرد. از کودکی و جوانی شعر می‌گفت و در برخی از مجلات مقالاتی می‌نوشت. پس از آن به مصر سفر کرد (1315 هـ .ق) ملازم و شاگرد شیخ محمد عبده شد، هرچند پیش از آن نیز در بیروت به خدمت او پیوسته بود. پس از آن مجله المنار را برای نشر آرا و عقاید دینی و اجتماعی خود در مورد «اصلاح» انتشار داد و اندک اندک مرجع فتوا شد. به ویژه در تألیف میان شریعت و اوضاع اجتماعی جدید اعتبار به‌سزایی یافت و چون در سال 1326 هـ .ق قانون جدید عثمانی اعلام شد، رشید رضا به دیدار سرزمین های شام رفت و در دمشق در حالی که بر منبر مسجد جامع اموی سخن می‌گفت یکی از دشمنان «اصلاح» بر او اعتراض کرد و این اعتراض به فتنه مبدل شد و بر اثر آن رشید رضا به مصر بازگشت و در آن‌جا مدرسه «الدعوة و الارشاد» را تأسیس کرد. آن‌گاه در ایام ملک فیصل بن حسین حسنی (1352-1300 هـ .ق) به سوریه رفت و به ریاست کنفرانس سوری انتخاب شد، اما در سال 1920م. بر اثر ورود فرانسویان به سوریه آن‌جا را ترک کرد و در وطن دوم خود (مصر) مدتی اقامت کرد. سپس به هند و حجاز و اروپا سفر کرد و چون از آن‌جا بازگشت در مصر سکونت نمود، تا این‌که وقتی از سوییس به قاهره باز می‌گشت، در سال 1323 (معرفت، 1418، ج 2، ص 454)  در اتومبیلی درگذشت و در قاهره به حاک سپرده شد. (سبحانی، 1418، ج 14، ص 703 – 705).

برخی از معاصرین[5] در بیان سبک و روش تفسیر المنار مواردی را ذکر می‌کنند که گرچه از ظاهر عباراتشان به دست نمی‌آید که در مقام تمجید از رشید رضا و تفسیر او هستند، ولی از قرائن و شواهد و چگونگی چینش گفته‌هایشان به دست می‌آید که چنین قصدی وجود دارد که اگر چنین باشد این سخن نه تنها درست نیست، بلکه در بسیاری از موارد مستحق مذمت و نکوهش می‌باشد. از این جهت، به تبیین برخی از مقولات کلامی می‌پردازیم که در تفسیر المنار رعایت نشده و برای هر تحقیق و پژوهشی یک نوع آفت و آسیب‌ علمی به‌شمار می‌آید.

ما در این نوشتار ضمن استفاده از سخنان گرانمایه بزرگان و صاحب نظران سعی کردیم نظر خودمان را در این مجموع آرا بی نصیب نگذاریم و علاوه بر پاسخ های حلی از پاسخ های نقضی متعددی استفاده شده که در جایی دیگر دیده نشده است.

 

 

 

 

در این مقاله به سه دیدگاه رشید رضا پیرامون امام علی (علیه السلام) و امامت آن حضرت پرداخته، سپس به بررسی و نقد آن می‌پردازیم.

الف) پیرامون مباهله

ب) اعلام برائت به وسیله علی (علیه السلام)

ج) مسئله شرب خمر

 

الف) دیدگاه رشید رضا پیرامون مباهله[6]

یکی از مباحث مورد اختلاف میان شیعه و برادران اهل سنت مانند رشید رضا مسئله مباهله پیامبر (صلی الله علیه و آله) با نصارای نجران است، این گفتار سعی بر آن دارد تا با توجه به حقایق تاریخی و با توجه به شأن نزول آیه این مسئله تبیین شود.

 

دیدگاه رشید رضا

نويسنده تفسير" المنار" در باره آیه مباهله در ذيل آن آيه  مى‏گويد:" اين روايات همگى از طرق شيعه است، و هدف آنها مشخص است. آنها چنان در نشر و ترويج اين احاديث كوشيده‏اند كه موضوع را، حتى بر بسيارى از دانشمندان اهل تسنن مشتبه ساخته‏اند.[7]

 

تبیین آیه مباهله

از آن جایی که قرآن برای فهم و درک عموم مردم نازل شده است. لذا برای فهم درست این آیه و آیات دیگر ابتدا باید دید که عرف مردم از این آیه چه می فهمند و چه برداشتی از آن دارند و بعد با توجه به شأن نزول مصادیق آن مشخص شود. الفاظی که احیاناً در این آیه مورد اختلاف قرار می گیرد، عبارت اند از "أَبْناء، نساء و أَنفس" که باید دید منظور از این کلمات چیست و از استعمال این کلمات چه معانی به ذهن تبادر می کند؟

در لغت و احکام اسلامی به فرزند و فرزندزادگان ابن گفته می شود، اما نساء به معنای زن و جنس مؤنث است. أنفس به کسی که از جهت نزدیکی و قرابت به منزله جان شخص باشد. با توجه به شأن نزول هایی که از طریق شیعه و سنی نازل شده. این اسامی بر علی و فاطمه و حسن و حسین تطبیق می کند.

 

شان نزول

      در شأن نزول آیه شریفه نقل شده كه اين آيه و آيات قبل از آن در باره هيات نجرانى نازل شده است، ... و هنگامى كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) آنها را به مباهله دعوت كرد. آنها تا فرداى آن روز از حضرت مهلت خواستند و پس از مراجعه به‏ شخصيت هاى نجران، اسقف (روحانى بزرگشان) به آنها گفت:" شما فردا به محمد (صلی الله علیه و آله) نگاه كنيد، اگر با فرزندان و خانواده‏اش براى مباهله آمد، از مباهله با او بترسيد، و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد؛ زيرا چيزى در بساط ندارد، فردا كه شد پيامبر  (صلی الله علیه و آله) آمد در حالى كه دست على بن ابى طالب (علیه السلام) را گرفته بود و حسن و حسين (علیهما السلام) در پيش روى او راه مى‏رفتند و فاطمه (بلام الله علیها) پشت سرش بود، نصارى نيز بيرون آمدند در حالى كه اسقف آنها پيشاپيش شان بود، هنگامى كه نگاه كرد، پيامبر  (صلی الله علیه و آله) با آن چند نفر آمدند، در باره آنها سؤال كرد به او گفتند: اين پسر عمو و داماد او و محبوب‏ترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از على (علیه السلام) هستند و آن بانوى جوان دخترش فاطمه (سلام الله علیها) است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديك‏ترين افراد به قلب او است ... .

سيد به اسقف گفت:" براى مباهله قدم پيش گذار". گفت: نه، من مردى را مى‏بينم كه نسبت به مباهله با كمال جرأت اقدام مى‏كند و من مى‏ترسم راست‌گو باشد، و اگر راست‌گو باشد، به خدا يك سال بر ما نمى‏گذرد در حالى كه در تمام دنيا يك نصرانى كه آب بنوشد وجود نداشته باشد.

اسقف به پيامبر اسلام  (صلی الله علیه و آله) عرض كرد:" اى ابو القاسم! ما با تو مباهله نمى‏كنيم بلكه مصالحه مى‏كنيم، با ما مصالحه كن، پيامبر  (صلی الله علیه و آله) با آنها به دو هزار حله (يك قواره پارچه خوب لباس) كه حداقل قيمت هر حله‏اى چهل درهم باشد، و عاريه دادن سى دست زره، و سى شاخه نيزه، و سى رأس اسب مصالحه نمود ، در صورتى كه در سرزمين يمن، توطئه‏اى براى مسلمانان رخ ندهد، و پيامبر  (صلی الله علیه و آله) ضامن اين عاريه ها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهد نامه‏اى در اين زمينه نوشته شد.[8]

با توجه به شأن نزول این آیه اکنون این سؤال را مطرح می کنیم، اگر این افراد در روز مباهله همراه پیامبر نبودند، با توجه به منابع تاریخی پس چه افرادی همراه آن حضرت بودند؟

با توجه به شأن نزول هایی که از منابع اهل تسنن و شیعه ذکر شد(در پاورقی به بعضی از آنها اشاره شد) هیچ تردیدی برای شخص منصفی نسبت به درستی این روایت ها باقی نمی ماند. مگر این که او از ابتدا بنا را بر عدم پذیرش حدیث بگذارد که ظاهرا صاحب المنار با تعبیری که داشته " اين روايات همگى از طرق شيعه است، و هدف آنها مشخص است. آنها چنان در نشر و ترويج اين احاديث كوشيده‏اند كه موضوع را، حتى بر بسيارى از دانشمندان اهل تسنن مشتبه ساخته‏اند"[9] از این گروه است. 

 

 

ب) اعلام برائت به وسیله علی (علیه السلام)

در این نوشتار پیرامون کسی که مأمور ابلاغ برائت از مشرکان بود سخن می گوییم تقریباً در این که علی (علیه السلام) مأمور ابلاغ این امر بود جای تردید نیست؛ اما عده ای با طرح مسائل جانبی خواسته اند از فضیلت این مسئله بکاهند و یا این مسئله را بدون فضیلت جلوه  دهند و ما تلاش می کنیم ضمن بیان دیدگاه های برخی از برادران اهل سنت مانند رشید رضا، با توجه به شأن نزول آیه و بیان بزرگان دین این مسئله تبیین شود.

 

دیدگاه رشید رضا

صاحب المنار پیرامون مأمور (علی (علیه السلام)) ابلاغ آیات برائت  نه تنها از کنار این آیه به سادگی گذشته، -هم چنان که دأبش در این گونه موارد چنین است- بلکه مى‏گويد: "معلوم نيست كه اين كار براى او فضيلتى باشد"! و از ميان احاديث مربوط به اين قسمت، تنها آن احاديثى را ( که بعضی از اهل سنت نقل کرده اند) انتخاب كرده‏ است كه در باره نظارت ابو بكر بر مراسم حج سخن به میان آورده و مى‏گويد: حق مطلب اين است كه على (كرم اللَّه وجهه) مكلّف به يك امر مخصوصى بوده، و در سفر مورد بحث تابع ابو بكر و او امير الحاج و مأمور به اقامه يكى از اركان اجتماعى اسلام بوده است‏.[10]

در منابع شیعه و سنی نقل شده که نخست ابوبکر مأمور به ابلاغ سوره برائت شد، اما جبرئیل نازل شد به پیامبر گفت: یا خودت این آیات را ابلاغ کن یا کسی از خودت، که پیامبر  (صلی الله علیه و آله) علی (علیه السلام) را فرستاد و فرمود نامه را از ابوبکر بگیر و خودت ابلاغ کن.

صاحب جوامع الجامع می گوید: تمام مفسّران بر اين موضوع اتّفاق نظر دارند كه وقتى اين آيات نازل شد پيامبر اكرم  (صلی الله علیه و آله) نخست آنها را تسليم ابو بكر كرد و سپس از او گرفت و به على (علیه السلام) داد، هر چند در تفصيل اين داستان مختلف سخن گفته‏اند.[11]

احمد بن حنبل در مسندش با ذکر سند از علی (علیه السلام) گزارش می کند که فرمود: هنگامی که ده آیه اول سوره برائت بر پیامبر  (صلی الله علیه و آله) نازل شد، آن حضرت ابوبکر را خواست و فرستاد تا آن را بر مردم مکه بخواند، پس از آن به من فرمود: خودت را به او برسان هنگامی که به او رسیدی نامه را از او بگبر و آن را به مکه ببر و بر آنها بخوان، ابوبکر خدمت پیامبر رسید عرض کرد یا رسول الله آیا آیه ای در شأن من نازل شد (که چنین کردی؟) حضرت فرمود: خیر ولی جبرئیل نازل شد فرمود: "لَنْ يُؤَدِّيَ عَنْكَ إِلَّا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْك"؛ "اى محمد امور رسالتى كه واجب بر شخص خود تو است؛ مانند رسالت ابتدايى كه كسى جز خودت نبايد مباشر آن باشد مردى از خاندانت مى‏تواند مباشر آن شود".[12]

 

پاسخ علامه طباطبایی به رشید رضا

علامه طباطبایی در پاسخ به رشید رضا می گوید: معلوم مى‏شود كه وى معناى كلمه وحى را كه فرمود:" لا يؤدى عنك الا انت او رجل منك" آن طور كه بايد نفهميده و نتوانسته است ميان آن و ميان" لا يؤدى منك الا رجل منك" فرق بگذارد، و در نتيجه خيال كرده است، اطلاق وحى مزبور با وجوب تبليغ دين بر غير رسول خدا  (صلی الله علیه و آله) و خاندانش از ساير مسلمانان منافات داشته، از این رو در مقام این برآمده كه اطلاق مزبور را به وسيله اخبار مستفيضه‏اى كه بر وجوب تبليغ دين بر همه مسلمانان دلالت مى‏كند، دفع كند، و آن را مقيد و مخصوص نقض و الغاء پاره‏اى از پيمان ها سازد، و به همين منظور حكم الهى را به يك سنت عربى تبديل نموده است. همين اشتباه وادارش كرده كه خيال كند كسانى كه كلمه وحى را بر اطلاقش باقى گذاشته‏اند از يك امرى كه نزديك به ضرورى در نزد مسلمانان است غفلت ورزيده‏اند، و آن امر ضرورى وجوب تبليغ بر عامه مسلمانان است، تا آن جا كه براى ضرورى بودن آن به روايات صحيح بخارى و مسلم و غير آن دو تمسك كرده كه در آنها دارد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:" حاضران به غائبان ابلاغ كنند" و حال آن كه همان طورى كه از نظرتان گذشت معناى جمله وحى اين نيست كه صاحب المنار فهميده است.

موضوع امارت حاج با مسأله وحى آسمانى كه احدى حتى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هم حق مداخله و دخل و تصرف در آن را نداشته است فرق دارد. امارت حجاج چه اين كه ابو بكر متصدى آن بوده و چه على (علیه السلام)، چه اين كه دلالت بر افضليت بكند و يا نكند، يكى از شؤون و شاخ و برگ هاى ولايت عامه اسلامى است، وحى مزبور مطلبى است و مسأله امارت مسأله ديگرى است كه امير مسلمانان و زمامدار ايشان كه بايد در امور مجتمع اسلامى دخالت نموده و احكام و شرايع دينى را اجرا كند، بايد در آن نيز مداخله نمايد، به خلاف معارف الهى و موارد وحيى كه از آسمان در باره امرى از امور دين نازل مى‏شود، كه زمامدار در آن حق هيچ گونه دخالت و تصرفى ندارد.

آرى، تصرف و مداخله در امور اجتماعى در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تصديش در دست خود آن حضرت بود، يك روز ابو بكر و يا على (علیه السلام) را به امارت حاج منصوب مى‏كرد، و روزى ديگر اسامه را امير بر ابو بكر و عموم مسلمانان و صحابه مى‏گردانيد، و يك روز ابن ام مكتوم را امير مدينه قرار مى‏داد، با اين كه در مدينه كسانى بالاتر از وى بودند. و بعد از فتح مكه يكى را والى مكه و آن ديگرى را والى بر يمن و سومى را متصدى امر صدقات مى‏كرد، ابا دجانه ساعدى و يا سباع بن عرفطه غفارى را در سال حجة الوداع والى بر مدينه قرار داد، با اين كه ابو بكر در مدينه ماند و به حج نرفت. اين گونه انتخابات تنها دلالت بر اين دارد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اشخاص نامبرده را براى تصدى فلان پست، صالح تشخيص مى‏داده، چون زمامدار بوده و به صلاح و فساد كار خود وارد بوده است، اما وحى آسمانى كه متضمّن معارف و شرايع است نه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آن حق مداخله‏اى داشت، و نه كسى غير از او، و ولايتى كه بر امور مجتمع اسلامى دارد هيچ گونه تأثيرى در وحى ندارد، او نه مى‏تواند مطلق وحى را مقيد و مقيدش را مطلق كند، و نه مى‏تواند آن را نسخ و يا امضا نموده و يا با سنت‏هاى قومى و عادات جارى تطبيق دهد، و به اين منظور كارى را كه وظيفه رسالت اوست به خويشاوندان خود واگذار كند.

آرى، خلط ميان اين دو باب است كه باعث مى‏شود معارف الهى از اوج بلند و مقام كريم خود تا حضيض افكار اجتماعى كه جز رسوم ملى و عادات و اصطلاحات چيز ديگرى در آن حكومت ندارد پایين آيد، و آدمى حقايق معارف و معارف حقيقى را با افكار اجتماعى خود آن هم با آن مقدار اطلاعى كه در اين باره دارد تفسير نموده، و از معارف آسمانى آن چه را كه به نظرش بزرگ مى‏رسد بزرگ و آن چه را كه به فكرش كوچك مى‏رسد كوچك بشمارد".[13]

 

 

 

ج) مسئله شرب خمر

یکی از مسائلی که در طول تاریخ موجب اشتباه و انحراف برخی مورّخان، مفسّران و ... شده، این است که برای روایات غیر معتبر، اعتبار قائل شده و آن را در ردیف روایات صحیح قرار می دهند و این چیزی است که در این جا رشید رضا به آن مبتلا شده است.

ما در این گفتار نخست سخن این مفسر اهل سنت را ذکر می کنیم، آن گاه به بررسی و نقد آن از جهت متن و سند می پردازیم. مستند شیعه در این مسئله، تاریخ، آیات قرآن و روایات است که در این جا به ترتیب تحلیل و بررسی می شود.

 

سخن رشید رضا

وی می‌گوید: ترمذی در تفسیر خود به نقل از عبدالرحمن سلمی، از حضرت علی (علیه السلام)، در باره زمینه و شأن نزول آیه 43 از سوره نساء چنین نقل می کند: "عبدالرحمن بن عوف برای ما غذایی فراهم آورد و ما را بدان خواند. آن گاه به ما شراب داد، شراب ما را از خود بی خود کرد و چون هنگام نماز شد مرا به امامت مقدم داشتند و من در نماز خواندم :"قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون و نحن نعبد ما تعبدون"[14] پس از آن بود که خداوند این آیه را نازل کرد.[15]

راجع به اين آيه شأن نزول ها و تفسيرهاى متعددی از منابع اهل سنت و شیعه وارد شده است که ضمن بیان آن به پاسخ کلام صاحب تفسیر المنار می پردازیم:

شأن نزول اول: از "مسند احمد"؛ "سنن ابى داود" و " سنن نسايى" و " سنن ترمذى" چنين نقل شده است كه عمر دعا مى‏كرد، و مى‏گفت: خدايا بيان روشنى در مورد خمر براى ما بفرما، هنگامى كه آيه شریفه"يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما"[16] نازل شد پيامبر (صلی الله علیه و آله) آيه را براى او قرائت كرد، ولى او باز به دعاى خود ادامه مى‏داد، و مى‏گفت: خدايا بيان روشن ترى در اين زمينه بفرما، تا اين كه شریفه: "يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون‏ "[17] نازل شد، پيامبر (صلی الله علیه و آله) آن را نيز بر او خواند، باز به دعاى خود ادامه مى‏داد، تا اين كه آیه شریفه "يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ  إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ [18]" نازل گرديد، هنگامى كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) آيه را بر او خواند، گفت: انتهينا انتهينا!" از نوشيدن شراب خوددارى مى‏كنيم، خوددارى مى‏كنيم"![19]

 

شأن نزول دیگر

شأن نزول دوم: راجع به اين آيه تفاسير ديگرى نيز ذكر كرده‏اند، از آن جمله مى‏گويند: منظور از سكر و مستى عبارت از سكر و نشأه خواب مى‏باشد. چنين تفسيرى از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است. در اين صورت قضيه ياد شده فوق -که در تفسیر المنار نقل شده- نمى‏تواند به عنوان سبب نزول آيه مورد بحث تلقى شود.[20]

 

پاسخ

شأن نزولی که رشید رضا نقل کرده، علاوه بر تعارضش با شأن نزول های دیگری که ما نقل کرده ایم اشکالات جدی در متن و سند دارد.

مرحوم بلاغی در این زمینه می گوید: از جمله آن که مضمون این ادعا  به شکل های مختلفی نقل شده، در حالی که در جایی گفته شده است  که  حضرت علی در نماز خواند"و نحن نعبد ما تعبدون"؛ "همان که  شما می‌پرستید  ما می‌پرستیم". در نقل دیگری ادعا شده است که وی چنین خواند  "لیس لی دین و لیس لکم دین"؛ "نه من دین دارم و نه شما  دین دارید". دومین نکته آن است که در برخی از نقل ها به نقل از  عمر بن خطاب آمده است که هنگام نزول  این آیه، شراب خوری حرام نبود.

همچنین در باره شخص میزبان، سخنان گوناگونی نقل شده است. برخی از عبد الرحمن  بن عوف نام می برند و برخی، یکی از انصار را میزبان معرفی می کنند. گزارش سومی، خود حضرت علی را میزبان می شمارد.  افزون بر آن در باره امام جماعت نیز سخنان متضادی نقل شده است؛ گروهی علی را و گروهی خود عبدالرحمن را امام جماعت  دانسته اند و برخی از نقل ها اساساً به اشتباه در خواندن آیات اشاره ای ندارند. بدین ترتیب، ما در برابر ادعایی روشن قرار نداریم.

افزون بر اشکال متنی، همه این گزارش ها به عبد الرحمن سلمی  و عبدالله  بن حبیب می رسد که به نوشته واقدی، در جنگ صفین  از همراهان حضرت  علی بود، ولی بعدها عثمانی شد؛ یعنی به معاویه پیوست و به دشمنی با علی

برخاست. بدین ترتیب، متن و سند این گزارش مخدوش و غیر قابل استناد است.[21]  

 علامه طباطبایی در مورد این آیه "يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ"[22] می فرماید: مراد از كلمه "الصلاة" مسجد است، براى اين كه مى‏فرمايد در حال جنابت نيز نزديك مسجد نشويد، و از آن عبور نكنيد؛ پس در اين تعبير مجاز به كار رفته، و چون استعمال مجازى مجوز لازم دارد، مجوز در اين كه مسجد را نماز خوانده، جمله:" حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ" است، چون اگر فرموده بود: (در حال مستى نزديك مسجد نشويد) ديگر تعليل آوردن با جمله:" حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ" خيلى مناسب به نظر نمى‏رسيد، و چه بسا اين تعليل معنايى ديگر را مى‏فهماند، كه مقصود گوينده نيست، با اين كه مقصود اين بوده كه بفهماند شما در حال نماز روبروى مقام عظمت و كبريايى خدا قرار داريد، و با رب العالمين سخن مى‏گوييد، پس صلاح نيست كه در اين حال مست باشيد، و عقل خود را با پليدى شراب باطل كنيد، و نفهميد چه مى‏گویيد.

اين معنا به طورى كه ملاحظه مى‏كنيد، اقتضا مى‏كند بفرمايد در حال مستى به نماز نزديك نشويد، اما از آن جايى كه به حسب سنت بيشتر نمازها در مسجد واقع مى‏شود، تا به جماعت انجام شود، ولى چون اين نيز منظور بوده كه احكام جنب و داخل مسجد شدن او نيز بيان شود، لذا براى اين كه مطلب را با كوتاه‏ترين عبارت بيان كرده باشد، فرمود: (در حالى كه مستيد نزديك به نماز نشويد تا بفهميد چه مى‏گوييد در حال جنابت نيز نزديك نشويد، و عبور مكنيد، تا آن كه غسل كنيد ...) بنا بر اين پس همان طور كه گفتيم جمله:" حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ" در مقام اين است كه نهى از شرب خمر به طورى كه مستيش تا حال نماز باقى بماند را تعليل كند، و بفرمايد: اگر ما شما را از شراب نهى كرديم، غايت و هدفمان اين بود كه در نماز بفهميد چه مى‏گوييد؛ پس كلمه حتى در جمله نامبرده براى افاده غايت و علت است، نه براى مرزبندى حكم؛ نمى‏خواهد بفرمايد نزديك نماز نشويد و نشويد و نشويد تا مستى شما به كلى از بين برود، و بفهميد چه مى‏گوييد وقتى فهميديد چه مى‏گوييد آن وقت ديگر عيبى ندارد نماز بخوانيد.[23]

 

نکته

محمد رشید رضا با توجه به روایات متواتری که در کتب معتبر شیعه و سنی در باره امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نقل شده، اما به بهانه این که آن احادیث در صحیحین لفظا[24] نقل نشده، آن را مردود می شمارد، اما این مسئله ای که در صحیحین نیز نقل نشده و هم غرض ورزی های آن معلوم و جعل آن محرز است را به سادگی می پذیرد.!

 

نتیجه

در این مختصر روشن شد که شأن نزول و تفسیرهای متعددی برای آیه چهل و سه سوره نساء بیان شده است، همچنین روشن شد که رشید رضا روایات غیر معتبر در شأن نزول آیه را در ردیف روایات صحیح قرار دادهد تا به مقصودی که در پی آن هست دست یابد، شأن نزولی که وی گزارش می‌کند علاوه بر تعارض با شأن نزول های دیگر، دارای اشکالات جدی متنی و سندی است.    

 

 

 

 

 

کتاب نامه

  1. قرآن
  2. بلاغى نجفى، محمد جواد، آلاء الرحمن فى تفسير القرآن‏ناشر: بنياد بعثت‏، قم، 1420 هـ. ق، چاپ اول، تحقيق: واحد تحقيقات اسلامى.
  3. بيضاوى، ناصر الدين أبو الخير عبدالله بن عمر بن محمد، انوار التنزيل و أسرار التأويل، ناشر دار احياء التراث العربى، بيروت، 1418 ق، چاپ: اول‏، سایت التفاسير، http://www.altafsir.com (المکتبة الشاملة).
  4. محمد رشید رضا، تفسیر القران الحکیم ( تفسیر المنار)، ناشر دار المعرفة برای چاپ و نشر، بیروت، لبنان، چاپ دوم.
  5. احمد بن حنبل، مسند احمد، موقع الإسلام، http://www.al-islam.com (المکتبة الشاملة).
  6. اسلامی، سید حسن، اندیشه نامه علامه بلاغی، ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1386.
  7. ترمذی، صحيح ترمذى، سایت الإسلام، http://www.al-islam.com (المکتبة الشاملة).
  8. حاکم نیشابوری، المستدرک على الصحيحين للحاكم، سایت جامع الحديث، http://www.alsunnah.com (المکتبة الشاملة).
  9. حجتى، سيد محمد باقر اسباب النزول، ناشر دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ تهران، سال 1377 ش، چاپ ششم‏.
  10. رازى، ابوعبدالله  فخرالدين محمد بن عمر، مفاتيح الغيب‏، ناشر دار احياء التراث العربى، چاپ بيروت، سال 1420 ق، چاپ سوم‏.
  11. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ناشر کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404 هـ ق.
  12. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، ترجمه المیزان، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، سال 1374 هـ ش، چاپ پنجم.
  13. طبرانی، المعجم الکبیر، ملفات وورد على ملتقى أهل الحديث، http://www.ahlalhdeeth.com (المکتبة الشاملة).
  14. طبرسى، فضل بن حسن‏، تفسير جوامع الجامع‏، ناشر انتشارات دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه قم‏، تهران‏، سال 1377 هـ ش‏، چاپ اول‏.
  15. طبرسى، فضل بن حسن‏، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق رضا ستوده، ناشر انتشارات فراهانى، تهران، سال 1360 هـ ش، چاپ اول.‏
  16. طحاوی، مشکل الآثار، سایت الإسلام، http://www.al-islam.com (المکتبة الشاملة).
  17. مسلم، صحیح مسلم، موقع الإسلام، http://www.al-islam.com (المکتبة الشاملة).
  18. معرفت، محمد هادی، تفسیر ومفسران، مؤسسۀ فرهنگی تمهید، چاپ اول، تابستان 1380.
  19. صحیح ابن حبان، موقع جامع الحديث، http://www.alsunnah.com (المکتبة الشاملة).
  20.  

 



[1]. دانشجوی دکترا و استاد سطوح عالی حوزه  و دانشگاه

[2] معرفت، محمد هادی، تفسیر ومفسران، ج 2، ص 483 و 485.

[3]  رشیدرضا، محمد، المنار، ج 6، ص 233.

[4] رشیدرضا، محمد،تفسیر المنار، ج 3، ص 322.

[5]. ر.ک: معرفت، 1418، ج 2، ص 455 – 456).

[6]  مباهله" در اصل از ماده" بهل" (بر وزن اهل) به معنى رها كردن و قيد و بند را از چيزى برداشتن است، و" ابتهال" در دعا به معنى تضرع و واگذارى كار به خدا است. و اگر آن را گاهى به معنى هلاكت و لعن و دورى از خدا گرفته‏اند نيز به خاطر اين است كه رها كردن و واگذار كردن بنده به حال خود اين نتائج را به دنبال مى‏آورد، اين بود معنى مباهله از نظر ريشه لغت. و از نظر مفهوم متداول كه از آيه فوق گرفته شده، به معناى نفرين كردن دو نفر به يكديگر است بدين ترتيب كه افرادى كه با هم گفتگو در باره يك مساله مهم مذهبى دارند در يك جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع كنند و از او بخواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند.

[7] رشید رضا ، محمد، تفسیر المنار، ج 3، ص 322.

[8] رازی، ابو عبد الله فخرالدین محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، ج ‏8، ص 248؛ اين شان نزول با تفاوت هاى مختصرى در کتب احادیث و تفاسير ؛ مانند: صحیح مسلم، جزء 12، ص 129، ش 4420؛ سنن ترمذی، جزء 10، ص 260، ش 2925 و جزء 12، ص  187، ش 3658؛ مسند احمد، جزء 4، ص 32، ش 1422؛ حاکم، المستدرک علی الصحیحین، جزء 11، ص 26، ش 4702، که او می گوید مطابق شرط شیخین این حدیث صحیح است؛  و انوار التنزيل و أسرار التأويل، ج‏2، ص: 20 و نیز معجم کبیر طبری؛ صحیح ابن حیان، مشکل الآثار طحاوی؛ ابو الفتوح رازى، و تفسير كبير غير آن نيز آمده است، و فخر رازى در ذیل تفسیر آیۀ مذکور بعد از بیان شأن نزول آیۀ تطهیر برای  امام حسن و امام حسين و فاطمة و علي (علیهم السلام) می گوید: این روایت در ميان علماى تفسير و حديث، مورد اتفاق است.

[9] رشید رضا ، محمد، تفسیر المنار، ج 3، ص 322.

[10] رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج 10، ص 161 و 184- 192.

[11] طبرسی، ترجمه جوامع الجامع، ج ‏2، ص 509 .

[12] احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 3، ص 236؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور في تفسير المأثور، ج ‏3، ص: 209، (تر جمه حدیث از ترجمه الميزان، ج ‏9، ص 227).

[13] نک: طباطبایی، محمد حسین، ترجمه الميزان، ج ‏9، ص 228 – 237.

[14] جمله آخر نه تنها جزو قرآن نیست، بلکه خلاف صریح قرآن است؛ و یا " أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ "كلمه «لا» را در «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ» حذف كرد كه مفهوم بسيار لغزنده‏اى را ارائه مى‏كرد.

[15] محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج 5، ص 114 و 115.

[16] سوره بقره، آیه 219؛ "در باره شراب و قمار از تو سؤال مى‏كنند، بگو: در آنها گناه و زيان بزرگى است و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است".

[17] سوره نساء، آیه 43؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا بدانيد چه مى‏گوييد.

[18] سوره مائده، آیه 90 و 91؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! شراب و قمار و بتها و ازلام [نوعى بخت‏آزمايى‏]، پليد و از عمل شيطان است، از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد شيطان مى‏خواهد به وسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد. آيا (با اين همه زيان و فساد، و با اين نهى اكيد،) خوددارى خواهيد كرد؟

[19] محمد رشید رضا، تفسير المنار، ج 7، ص 50.

[20] حجتى، سيد محمد باقر، ‏أسباب النزول، ص 54، ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران،  1377 ش‏، چاپ ششم ؛ مجمع البيان، ج 3، ص 52.

[21] اسلامی، سید حسن، اندیشه نامه علامه بلاغی، ص 205؛ برای توضیح بیشتر به تفسیر آلاء الرحمن فى تفسير القرآن‏، تألیف محمد جواد بلاغى نجفى، ج ‏2، ص 116مراجعه کنید. 

[22] سوره نساء، آیه 43.

[23] طباطبایی، محمد حسین، ترجمه الميزان، ج‏4، ص: 572

[24] در بحث امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روایاتی در صحیحین وجود دارد که فقط بر امام مهدی (عج) تطبیق می کند./270/260/22/

 

نوع مطلب:

د, 04/30/1399 - 18:23