گوشه هایی از فضایل نرجس خاتون، مادر امام زمان علیه السلام

در تاريخ پر فراز ونشيب بشريت فراوان بودند بانواني كه بهرمند از صفات و كمالات عالي إنساني بوده اند؛[1] ولي حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و مادر ارجمند آن بانوی بهشتی، حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها و ديگر مادران 14 معصوم عليهم السلام و بعض از مخدّرات و بانوان أهل البيت مانند بانوان كربلا و حضرت معصومة و حضرت حكيمة سلام الله عليهن داراي جايگاهي منحصر به فرد بوده و قابل مقایسه با غیر خود نیستند؛ همچنان كه از بديهيات و مسلمات بطلان مقایسه و سنجش معصوم با غير اوست؛ همانطور كه أحادیث فراوان بر آن دلالت دارد[2].

در این میان شخصیت مادر امام عصر سلام الله علیهما با آن ایمان و اعتقاد راسخ و نجابت و پاکدامنی و حق جوئی و حق پذیری و شرافت نَسَبی که داشت مورد عنایت خاصّ خداوند و اهلبیت علیهم السلام واقع گردید و از طرف ایشان برگزيده و منتخب و مصطفاة شدند تا اینکه حامل نور الهی گردد و افتخار مادربودن اخرین حجّت بالغۀ الهی را کسب کند.

در عين حال داستان زندگي آن حضرت يكي از عجيبترين رخدادهاي تاريخ بشر مي باشد، چرا كه بانويي در اوج عزّت وعظمت دنيوي به عنوان ملكه يكي از سه يا جهار إمپراتوری بزررگ دنيا در زمان خود، به همه زرق وبرق دنيا پشت پا زده، وروي به خانه و خاندان برگزیده پروردگار آورده و حامل آخرين نور هدايت گشته و بدين سان سعادت دنيا و آخرت را بدست مي آورد.

به هر روی مقاله پیش‌ رو اشاره ای به دو منقبت مهمّ  آن حضرت است كه به عنوان قطره ای از دریاهای فضایل و مناقب ايشان از كتاب «شاه بانوي والاتبار روم»[3] انتخاب شده و تقدیم می گردد به امید آنكه حضرتش در درگاه الهی واسطه شوند تا خدای متعال امر فرج و ظهور فرزندشان حضرت مهدی علیه السلام را اصلاح فرمایند، ما را جزو اعوان و انصار و مدافعان از حضرتش قرار دهد و عاقبت ما را با شهادت در ركاب همایونی آن واپسین ذخیرۀ الهی ختم به خیر بفرماید.

1ــ حضرت نرجس سلام الله عليها واسطة شناختن شخص إمام عليه السلام:

بزرگترين واجبي كه با هیچ واجبي قابل قياس نيست شناخت شخص إمام ومعرفة به شخصيت ايشان به اينكه او منصوب از طرف خدا براي هدايت خلق و واجب الإطاعة به صورت مطلق مي باشد، و اين منحصر در دوازده نفر بوده و تبرّي از هركس مدّعي اين مقام باشد و هركس تصديق اين مدّعي كند، نيز واجب است، واين أقلّ درجه معرفت است كه اگر كسي حائز آن نباشد، مرگ او مرگ جاهلی است؛ بنا بر روايت مشهور بين شيعه و پیروان سقیفة كه رسول گرامي صلّى الله عليه وآله فرمودند: من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية. ودر اهمّيّت وشهرت اين روايت همين بس كه ده ها كتاب أهل سقيفة از جمله دوّمين كتاب روائي ايشان يعني كتاب مسلم هم ناقل روايت با اختلاف كمي در لفظ مي باشند[4].

در بين شيعة هم علاوه بر اين حديث صدها بلكه هزاران حديث در مورد وجوب وأهمّيّت و چگونگی اين معرفت وجود دارد كه ما در اينجا تبرّكاً به ذكر يكي از آنها بسنده مي كنيم؛ و آن حديث إمام صادق عليه السلام است كه فرمودند: خَرَجَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عليهما السلام ذَاتَ يَوْمٍ عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ بَعْدَ الْحَمْدِ لِلَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ صلّى الله عليه وآله: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ وَ اللَّهِ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ مِنْ سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُه‏.[5]

حضرت فرمودند: حضرت حسين بن على عليهما السلام از جمع يارانشان بيرون آمده و خطاب به آنها فرمودند: اى مردم، حق- جل ذكره - بندگانش را نيافريده، مگر براى آن كه او را بشناسند و هنگامى كه او را شناختند عبادتش مى ‏كنند و زمانى كه او را عبادت كردند از پرستش غير او بى ‏نياز مى‏ گردند.

مردى در بين ياران عرضه داشت: اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله: پدر و مادرم به فداى تو باد معرفت و شناخت خدا چيست؟

حضرت فرمودند: آن است كه اهل هر عصر و زمانى امامى را كه اطاعتش بر آنها واجب است بشناسند.

و مرحوم شيخ صدوق پس از ذكر حديث اينگونه آن را بيان فرمودند: مقصود امام عليه السلام آن است: اهل هر عصرى بدانند كه خداوند عز و جل هيچ زمانى را خالى از امام معصوم نگذارده است. بنابراين اگر كسى ربّى را بدون داشتن حجت بر آن عبادت كند محققا غير خداوند عز و جل را عبادت كرده است.

ما اين مطلب يقيني در مورد معرفة إمام را مقدّمة اي قرار مي دهيم، براي ذكر يكي از بزرگترين و مهمترين مناقب آن بانوي جليل القدر؛ و آن اينكه أهل البيت عليهم السلام ايشان را يكي از مهمّترين وسائل  و وسائط شناخت شخص فرزندشان به عنوان آخرين حجّت إلهي قرار داده اند.

توضيح مطلب اينكه در بين حجج الهي طولاني ترين غيبت را إمام عصر عليه السلام دارند و طبيعتاً اين أمر باعث مي شود كه شناخت شخص ايشان به عنوان حجت إلهي براي عموم مردم سخت تر گردد.

از طرفي چون كه ايشان داراي ظهور و قيامي خاصّ و منحصر به فرد در تمام تاريخ بشر خواهند بود، طبيعتاً سوء استفاده از نام و جايگاه ايشان همواره مطمع جماعتي از حزب إبليس قرار مي گيرد.

خداي عزّ وجلّ نيز در مقابل به خاطر هر دو اين عوامل، به وسيله أهل البيت عليهم السلام، روشي هاي معجزه گري را براي تبيين شخص و شخصيت حضرت به كار گرفتند كه براي هیچ يك از اولياء و حجج إلهي بكار نبرده و شخص و شخصيّت هیچ كدام را به اين صورت تبيين و تعيين نفرموده و معرّفي نكردند به گونه اي كه أمر حضرت براي هيچ كس مشتبه نشده و حقّ و باطل كاملا از هم تمييز داده و جدا گردیده اند.

يكي از اين روش ها تعريف شخص حضرت براي مردم در دو مقام قبل از ظهور و هنگام ظهور با نسبت دادن ايشان به مادر بزركوارشان، مي باشد كما اينكه ايشان به نام پدر بزگوارشان نيز شناخته مي شوند.

تعريف حضرت به اسم مادرشان قبل از ظهور:

يك نمونه از مواضعي كه إمام عصر عليه السلام به نام مادر بزگوارشان تعريف شدند در حديث محمد بن عبد الله الطهوي از حضرت حكيمة خاتون عليه السلام است كه حضرت إمام عسكري عليه السلام در آن فرمودند: ... هذا ابن نرجس و هذا خليفتي من بعدي وعن قليل تفقدوني فاسمعي له و أطيعي...[6]

ولي آنچه در این زمینه بسیار مهمّ است اینکه حضرت إمام عصر عليه السلام در بيشتر از 12 حديث به مادر بزرگوار خويش با لفظ «ابن سَیِّدَة الإماءِ» و «ابن خیَرَة الإماء» «ابن سبيّة» نسبت داده شده اند كه و به نظر می رسد اهل بیت علیهم السلام به این وسيله خواستند «كنیزبودن» آن بانوی باعظمت را به طور كامل واضح کرده و آن را مورد توجّه قرار دهند، و بر آن تأكيد و پافشاري كنند.

اين مسألة به قدري مهمّ بوده است و تعداد أحاديث آن زياد كه مرحوم نعماني يك باب يا فصل مستقلّ را به اين مطلب اختصاص داده است و مي فرمايد: «كونه عليه السلام ابن سبية ابن خيرة الإماء» وسپس پنج حديث شريف را كه دلالت بر اين مطلب دارد مي آورد.

أحاديث اين بحث سه دسته اند: 

أحاديث واردة در اينكه حضرت «ابن سَیِّدَة الإماءِ» هستند:

أــ حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام بعد أز صلح با معاوية ملعون در ضمن بياني مربوط  به آن و جرياناتي كه بعد آن اتّفاق افتاد، فرمودند: آیا مى ‏دانید كه هیچ یک از ما ائمّه نیست، جز آنكه بیعت سركش زمانش بر گردن اوست؛ مگر قائمى كه روح الله عیسى بن مریم علیهما السلام پشت سر او نماز مى ‏خواند؟  زیرا خداوند عزیز و جلیل ولادت او را مخفى مى ‏سازد و شخص او نهان مى‏ شود تا آنگاه كه خروج كند بیعت کسی بر گردن او نباشد. او نهمین از فرزندان برادرم حسین علیه السلام است و فرزند سَیِّدَة الإماءِ [سرور كنیزان] است. خداوند عمر او را در دوران غیبش طولانى مى‌ کند، سپس با قدرت خود او را در صورت جوانى كه كمتر از چهل سال دارد ظاهر مى ‏سازد تا بدانند كه خداوند بر هر كارى تواناست[7].

ب ــ در حدیث دیگری حضرت امام صادق علیه السلام در ضمن سخنی فرمودند: .... او پنجمين از فرزندان پسر موسى است او فرزند سَیِّدَة الإماءِ [سرور كنیزان] است و غيبتى كند كه باطل‏ جويان در آن شك كنند، سپس خداى تعالى او را آشكار كند ... ([8])

ج ــ در حدیث سوّمی حضرت امام كاظم علیه السلام در ضمن سخنی فرمودند: .... او فرزند سَیِّدَة الإماءِ [سرور كنیزان] است كسى كه ولادتش بر مردمان پوشيده و ذكر نامش بر آنها روا نيست تا آنگاه كه خداى تعالى او را ظاهر ساخته و زمين را پر از عدل و داد نمايد همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد. ([9])

دــ درحدیث چهارمي پیشوای هشتم امام رؤوف حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: ... چهارمين از فرزندان من، فرزند سَیِّدَة الإماءِ [سرور كنیزان]، خداوند به واسطه وى زمين را از هر ستمى پاك گرداند و از هر ظلمى منزه سازد و او كسى است كه مردم در ولادتش شك كنند...([10]).

 

أحاديث واردة در اينكه حضرت«ابن خیَرَة الإماء»هستند:

أــ امیرمؤمنان در جنگ نهروان خطبهای را دربارۀ علامات آخر الزمان و ملاحم و فتن ایراد فرمودند، كه آن خطبة نسبتاً مشهور گرديد، وپس از خطبة مردی برخاست گفت: ای امیرمؤمنان! در آن زمان چه وظیفهای داریم؟ و چگونه رفتار کنیم؟

حضرت فرمود: به اهل بيت پيامبرتان بنگريد؛ اگر نشستند شما هم بنشينيد و اگر شما را به يارى خواندند، يارى‏شان كنيد، واجرتان را ببريد واز ايشان پيشى نگيريد كه بلا شما را بر زمين زند.

دراین‌‌‌هنگام مرد دیگری برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان! بعد از آن، چه خواهد شد؟

حضرت فرمود: سپس خداي تعالى فتنه ها را تفريج ميكند (واز بين مي برد وحق وباطل را جدا ميكند) بوسيله مردي از ما اهل بيت مانند تفريج پوست؛ پدرم فداي پسر بهترين كنيزان( بأبي ابن خيرة الإماء)...[11]

ب ــ روایت دیگری را در این زمینه جابر بن یزید جُعفی از مولایمان امام ابوجعفر حضرت باقر علیه السلام نقل میکند. حضرت علیه السلام میفرماید: عمر خطاب از حضرت امير المؤمنين علیه السلام پرسيد نام مهدى چيست؟ فرمود: حبيبم بمن دستور داده و تعهد گرفته كه تا پيش از ظهور او نام ويرا بكسى ابراز ندارم سؤال كرد صفت ظاهرى او چگونه است؟ فرمود جوانى است متوسط نيكو روى نيكو موى كه موهاى مباركش بر دو شانه‏اش ريخته و نور صورتش سياهى محاسن و موى سرش را ناپديد كرده پدرم فداى بهترين فرزند خاتونهاى عالم‏( بِأبي ابنُ خیَرَةِ الإماءِ).[12]

وَلا یَخفى ما في سُؤالِ المَلعونِ فَإنَّهُ أرادَ أن یَعرِفَهُ فَیَقتُلَهُ هُوَ أو أتباعُهُ لَعَنَهُمُ اللهُ، وَتِلكَ نیَّتُهُم الخَبیثَةُ واضِحَةٌ مِن عِدَّةٍ مِن أقوالِهِم وَأفعالِهِم وَروایاتِ أهلِ بَیتِ الوَحيِ.

ج ــ شیخ نعمانی در باب كونه عليه السلام ابن سبية ، ابن خيرة الإماء با اسناد خود از عبد الرحیم قصیر چنین نقل میکند: به ابى جعفر امام باقر عليه السّلام عرض كردم: مقصود امير المؤمنين از اينكه فرموده است: پدرم بفداى كسى كه فرزند برگزيده از كنيزان است (بِأبي ابنُ خیَرَةِ الإماء) فاطمه است؟

فرمود: فاطمه برگزيده از زنان آزاده است مقصود امير المؤمنين آن كسى است كه شكمش پهن و رنگش سرخ و سفيد است خداوند فلانى را رحمت كند.[13]

دــ همو نيز در اين زمينه با اسناد خود از حارث اعور همدانی چنین روايت میکند: امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: پدرم فداى فرزند برگزيده كنيزان(بِأبي ابنُ خیَرَةِ الإماء)- يعنى قائم فرزندانش عليه السّلام- كه آنان را خوار مى‏سازد و جام شرنگ به ايشان مى‏نوشاند و به آنان جز شمشير خونريز مرگ آفرين نخواهد داد، پس در اين هنگام زشتكاران قريش آرزو مى‏كنند كه اى كاش دنيا و هر آنچه در آن است از آن ايشان بود و آن را فدا مى‏دادند تا گناهانشان بخشوده شود ولى دست از ايشان برنخواهيم داشت تا آنكه خداوند راضى شود.[14]

هــ مرحوم جوهری در مقتضب الأثر با سند خود از أبي جُحیفة و حارث بن عبد الله حارثی همدانی و حارث بن شرب؛اينگونه روايت میکند كه اين هر سه گفتند كه آنها در خدمت على عليه السّلام بودند، حضرت بفرزندش امام حسن عليه السّلام، فرمود: مرحبا اى پسر پيغمبر! و چون امام حسين عليه السّلام آمد فرمود: پدر و مادرم قربانت شود اى پدر فرزند بهترين كنيزان! (بِأبي أنتَ وَأُمّي یا أبَا ابنِ خَیرِ الإماءِ) ....[15]

أحاديث واردة در اينكه حضرت«ابن سبیّةِ» هستند:

أــ مرحوم ابنأبیزینب نُعمانی در باب كونه عليه السلام ابن سبية ابن خيرة الإماء را از یزید بن أبیحازم  روايت مي كند كه بعداً آنرا مي آوريم.

ب ــ همو با سند از ابی الصباح حديث ديگري را روايت ميكند كه آنرا هم به  زودي مي آوريم.

ج ــ ايشان حديث سوّمي را در اين باره با سند  از أبو الطفيل از حذیفة بن یمان چنین روايت مي كند كه گفت: خليفه‏اى كشته مى‏شود كه نه در آسمان عذرپذيرى و نه در زمين ياورى دارد و خليفه‏اى از خلافت خلع مى‏شود تا آنجا كه بر روى زمين گام بردارد و از زمين هيچ چيز او را نباشد و«ابن سبیّةِ» را جانشين خود گرداند، راوي (اسلم مكى) گويد: پس ابو الطفيل گفت: اى همشيره‏زاده‏ام اى كاش من و تو از لشكر او مى‏بوديم، گويد: گفتم: دائى براى چه چنان آرزوئى دارى؟ گفت: براى اينكه حذيفه مرا حديث كرد كه حكومت به خاندان نبوت باز خواهد گشت».[16]

البته گفتنی است که نسخه‏هاي مصادر اين أحاديث بعضي آنرا «ابن ستّة» ضبط كرده اند، وسپس شارحين در توضيح آن به تكلّف افتاده اند.[17]

بعد از تأمّل در اين عدّة كثير از أحاديث براي انسان إعجاب آور است كه به راستي مقصود ائمۀ اطهار؟عهم؟ از اين كار چه بوده است وچرا در اين أحاديث گوناگون در زمانهاي مختلف بر عنوان «كنیزبودن مادر منجي عالم» تأكید و پافشاری دارند.

ولی بعد از اندکی تأمّل و درایت در این احادیث و روایات روشن میشود كه اینها بیانگر اعجاز كلام نورانی اهلبیت؟عهم؟ است.

به سخن دیگر، اهلبیت علیهم السلام با این بیان افزون بر رعایت تقیه، درحقیقت یک علامت مهمّ حضرت حجّت علیه السلام را بیان كردهاند تا بدین وسیله بسیاری از مدّعیان دروغین مهدویت را رسوا سازند، با لطف خود به شیعه، راه هدایت را به آنان نشان دهند و آنها را از دام ضلالت گمراهکنندگان نجات دهند؛ چرا كه بیشتر مدّعیان دروغین در تاریخ، كنیززاده نبودند؛ بهویژه در دورۀ آخر الزمان كه بهطور كلّی موضوع غلام و كنیز و بردهداری و بردهفروشی از بین رفته و وجود خارجی ندارد.

برای نمونه، مدّعیان دروغین مهدویت نظیر علیمحمد باب و دیگر مدّعیان دروغین طبق این احادیث و بیانات رسوا شدند و دروغبودن ادّعایشان آشكار شد.

واين مسألة تا جائي مهمّ است كه حتّى خود أهل البيت عليهم السلام در بعض مواقع با استناد به «كنيز بودن مادر مهدي وقيام كننده» حق را از باطل جدا كرده اند وشيعيان را بدينوسيله هدايت فرموده اند ويا بعض مدّعيان دروغين را تكذيب كرده اند.

براي مثال شيخ نعماني با سند خود از ابی الصباح نیز چنین روايت میکند كه او  گفت: «بر امام صادق عليه السلام وارد شدم پس به من فرمود: چه خبر؟ عرض كردم: خبرى مسرت بخش از عمويتان زيد دارم، او خروج كرده مى‏پندارد (يا مدعى است) كه او همان «ابن سبية» و همو «قائم اين امت» است و فرزند برگزيده كنيزان (ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ) است، ايشان فرمود: دروغ پنداشته است(يا دروغ ميگويد)، او چنان كه مدعى شده نيست، اگر خروج كند كشته خواهد شد».[18]

ويا حضرت صادق عليه السلام  براي تبيين بطلان اعتقاد به مهدويت محمّد بن عبد الله بن الحسن المثنّى مشهور به نفس زكية به همين مطلب استدلال كرده اند وحديث آنرا باز شيخ نعماني با سند خود از  یزید بن أبیحازم روايت مي كند كه او میگوید: روزی از شهر كوفه بیرون آمدم و بهسمت مدینۀ منوّره به راه افتادم. هنگامی که به مدینه رسیدم به خدمت امام جعفر صادق علیه السلام شرفیاب شدم و به حضرتش سلام عرض كردم.

حضرت به سلام من پاسخ داد و از من پرسید: در این سفر رفیقى به همراه داشتی؟ عرض كردم: آرى.

فرمود: در بین راه گفتوگویی هم داشتید؟

عرض كردم: آرى، در این سفر با مردى مُغیریّه همراه من شد.

فرمود: او چه میگفت؟

عرض كردم: او عقیده داشت كه محمّد بن عبد الله بن حسن محض همان قائم آل محمّد؟عهم؟ است؛ به این دلیل كه نام او نام پیامبر و نام پدرش نام پدر پیامبر است.

من در پاسخ او گفتم: اگر دلیل تو برای قائم آل محمّد؟عهم؟ فقط همنامبودن او با پیامبر است، در فرزندان امام حسین علیه السلام نیز محمّد بن عبد الله بن على وجود دارد.

او به من گفت: كسى كه تو میگویى همان محمّد بن عبد الله بن على است که مادرش كنیز است ولی آنکه من میگویم محمد بن عبد الله بن حسن بن حسن است که مادرش زن آزاد است و بهصورت عقدى بهعنوان همسر انتخاب شده است .

امام‏ صادق علیه السلام فرمود: تو در پاسخ او چه گفتى؟

عرض کردم: من گفتم: پاسخی نداشتم كه به او بدهم.

فرمود: مگر نمیدانید كه قائم علیه السلام فرزند زن اسیرشدهای است؟[19]

والمغيرية أصحاب المغيرة بن سعيد الكذاب بودند كه مردم را در ابتداي امر به سوي محمد بن عبد الله مشهور به نفس زكيه دعوت مي كردند.

ومطلب جالبتر مي شود وقتي ببينيم كنيز بودن مادر مهدي آل محمّد وقيام كننده ايشان برعليه ظالمين به قدري مشهور بوده كه حتّى دشمنان يقيني أهل البيت عليهم السلام نيز آنرا مي دانستند براي مثال مروان بن محّمد مشهور به مروان حمار كه آخرين خليفه اموي بوده هنكامي كه همين محمّد بن عبد الله مشهور به نفس زكية قيام ميكند ودر بين پيروانش مشهور به مهدي ميشود وهمه روايات رسول الله در مورد مهدي آل محمّد عليهم السلام را حمل بر او مي كنند، أمّا با اين همه مروان خيالش از جانب مهدي بودن او راحت است؛ أبو الفرج إصفهاني زيدي كه اتّفاقاً أموي واز نسل همين مروان بن محمّد است در دو جاي كتاب مشهور خود مقاتل الطالبين با سند خود به أبو زيد عمر بن شبه نقل ميكند كه او گفت: حدثنا محمد بن يحيى قال : حدثني ابن أبي ثابت ، عن أبي العباس الفلسطي قال : قلت لمروان بن محمد : جد محمد بن عبد الله بن الحسن ، فإنه يدعى هذا الامر ويتسمى بالمهدي فقال : مالي وله ما هو به ولا من بني أبيه وإنه لابن أم ولد . فلم يهجه مروان حتى قتل.[20]

وجالب است كه أبو الفرج در مورد نفس زكيّة مينويسد: وكان يقال له: صريح قريش لأنه لم يقم عنه أم ولد في جميع آبائه وأمهاته وجداته. وكان أهل بيته يسمونه المهدي ويقدرون أنه الذي جاءت فيه الرواية. وكان علماء آل أبي طالب يرون فيه أنه النفس الزكية ، وانه المقتول بأحجار الزيت . وكان من أفضل أهل بيته ، وأكبر أهل زمانه في زمانه في علمه بكتاب الله وحفظه له وفقهه في الدين وشجاعته وجوده وبأسه وكل امر يجمل بمثله حتى لم يشك أحد انه المهدي وشاع ذلك له في العامة وبايعه رجال من بني هاشم جميعا من آل أبي طالب ، وآل العباس ، وساير بني هاشم ثم ظهر من جعفر بن محمد قول في أنه لا يملك . وان الملك يكون في بني العباس فانتبهوا من ذلك لأمر لم يكونوا يطمعون فيه.

با اين همه روشن شد که در این احادیث به چهار موضوع بسیار مهمّ وجود دارد:

نخست: آنکه موضوع بسیار مهم تقیه برای حفظ جان امام عصر علیه السلام در تعريف حضرت رعایت شده است.

دوم: آنکه علامت و نشانهای برای معرفت و شناخت امام عصر علیه السلام بیان شده است كه منحصر به فرد مي باشد.

سوم: آنکه با این بیان برای شیعه لطفی شده که بهوسیلۀ آن آنها از تلبیس ابلیس و مدّعیان دروغین نجات یافتهاند.

چهارم: آن‌‌‌که در این روش، نمونهای از اعجاز در كلام اهلبیت؟عهم؟ جلوه کرده است.

هنكام ظهور به نام امام عصر عليه السلام

أز مناقب حضرت نرجس سلام الله عليها اينكه إمام زمان عليه اسلام در هنكام ظهورشان به نام پدر ومادر بزگوارشان خوانده مي شوند وبدينسان مادرشان عامل تمييز حضرت از غير او ميشوند.

در اين باره نيز شيخ نعماني حديثي نسبتاً طولاني را در مورد نشانه ها وچگونگی قیام حضرت با چند سند از جابر بن يزيد الجعفي از إمام باقر عليه السلام روايت مي كنند كه در ضمن آن آمده است: ...  فيبايعونه بين الركن و المقام و معه عهد من رسول الله ص قد توارثته الأبناء عن الآباء و القائم يا جابر رجل من ولد الحسين يصلح الله له أمره في ليلة فما أشكل على الناس من ذلك يا جابر فلا يشكلن عليهم ولادته من رسول الله ص و وراثته العلماء عالما بعد عالم فإن أشكل هذا كله عليهم فإن الصوت من السماء لا يشكل عليهم إذا نودي باسمه و اسم أبيه و أمه‏ ‏[21].

2ــ زن برگزيده زمان خويش:

منقبت ديگر حضرت والدة حضرت إمام عصر عليهما السلام كه با وصف «ابن سَیِّدَة الإماءِ» و «ابن خیَرَة الإماء» در اين أحاديث به آن إشاره شده است اين است كه ايشان يكي از برترين زنان عالم بعد حضرت زهراء سلام الله عليها است.

با اين توضيح كه: سیّدة؛ یعنی بانو، بیبی، خاتون، بزرگ، شریفة، فاضلة، دانا، سرآمد، والامقام، بانویی كه مقام بلندی دارد.

وخيرة؛ زن برگزيده شده، برترين، بالاترين، باخيرترين، نيكوكار ترين سرآمد، والامقام.

وواژۀ إماء که جمع أمَة است بهمعنای كنیز و مملوكة آمده است. البته گاهی هم بهمعنای دختر جوان آزاد نیز بهكار میرود؛ مثل اينكه در حدیث چنین آمده است:  ...  وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ مَتَى قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ‏ زَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَیَقولُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ لِمَلائِكَتِهِ: یا مَلائِكَتي! انظُرُوا إلى أمَتي فاطِمَةَ سَیِّدَةِ إمائي، قائِمَةً بَینَ یَدَيَّ، تَرتَعِدُ فَرائِصُها مِن خیفَتي، وَقَد أقبَلَت بِقَلبِها عَلى عِبادَتي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّار ...‏

زهراء حوريه‏اى است كه به قيافه انسان در آمده. هنگامى‏ كه فاطمه در مقابل پروردگار خود در ميان محراب عبادت مى‏ايستد نور او براى ملائكه آسمان نظير نور ستارگان از براى اهل زمين ميدرخشد. خداى رؤف بملائكه خود ميگويد: اى ملائكه من! بفاطمه كه بزرگترين كنيزان من است نظر كنيد كه چگونه در مقابل من قرار گرفته است. اعضاء و جوارح او از خوف من ميلرزد. فاطمه با توجه قلبى مشغول عبادت من شده است من شما را شاهد ميگيرم كه شيعيان وى را در امان ميگذارم.[22]

ويا درحدیث مفاخرۀ مولایمان امام حسن علیه السلام بر عدّهای از منافقان چنین آمده است: ... فَنَكَسَ مَروانُ رَأسَهُ وَبَقيَ مُغَیرَةُ مَبهوتاً، فَالتَفَتَ إلَیهِ الحَسَنُ علیه السلام فَقالَ: أعوَرُ ثَقیفٍ! ما أنتَ مِن قُرَیشٍ فَأُفاخِرُكَ، أجَهِلتَني یا وَیحَك؟! أنَا ابنُ خیَرَةِ الإماءِ وَسَیِّدَةِ النِّساءِ، غَذّانا رَسولُ اللهِ؟ص؟....[23]

بنابراین «سیّدة الإماء» یعنی بانو و بیبیِ كنیزان.

به سخن دیگر، «سیّدة الإماء» یعنی بزرگترین و والامقامترین كنیز که زنی در زمان او بالاتر از او نیست. و همو باید اسوه و الگوی زنان دیگر باشد.

قريب به همين معنا را از «خيرة الإماء» درك ميكنيم.

البته «سیّدة الإماء» را حضرت امام باقر علیه السلام بر مادر حضرت امام كاظم علیه السلام اطلاق فرمودهاند؛ ايشان به حضرت به امام صادق علیه السلام فرمود: حَمیدَةُ سَیِّدَةُ الإماءِ مُهَذَّبَةٌ مُصَفّاةٌ مِنَ الأرجاسِ كَسَبیكَةِ الذَّهَبِ، ما زالَتِ الأملاكُ تَحرُسُها لَكَ حَتّى أُدّیَت إلَیكَ كَرامَةً مِنَ اللهِ جَلَّ وَعَلا([24]).

كا اينكه «خيرة الإماء» را حضرت رسول؟ص؟ بر مادر بزرگوار حضرت امام جواد؟عهما؟ نیز اطلاق كردهاند كه به صورت مّل حدي آنرا بح خواهيم كرد.

واين بدان معناست كه مادران أئمّة عليهم السلام هركدام بالاترين زن در زمان خود بوده واين از خصوصيات مشترك ايشان بوده كه با توضيحات زير پيرامون اين لقب مطلب كاملاً روشن مي شود.

حضرت فاطمۀ زهرا؟عها؟ سالار بانوان:

بنابر روایات فراوان و متواتر حضرت زهرا؟سها؟ سالار بانوان و بالاترین بانوی عالم وجود؛ بلكه بالاترین مخلوق است. واین معنى والا از زبان معصومين، صحابه، تابعين و محدّثان با عبارات گوناگون بیان شده است که به مواردی اشاره میشود:

«سیّدة النساء»،

«سیّدة نساء العالم»،

«سیّدة نساء العالمین»،

«سیّدة نساء العالمین من الأوّلین والآخرین»،

«سیّدة نساء المؤمنین»،

«سیّدة نساء الجنّة»،

«سیّدة نساء أهل الجنّة»،

«سیّدة سادات نساء الجنّة»،

«سیّدة نساء الأمّة»،

«سیّدة النسوان»،

«سیّدة بنات آدم»،

«زین نساء العالمین»،

«خیر نساء البریة»،

«خیر نساء العالمین»،

«خيرة النساء»،

«خيرة نساء العالمين»،

«سیّدة نساء أهل الدنیا»،

«سیّدة نساء أمّة أبیها»،

 «سیّدة ولد آدم»... ([25])

در رؤیایی که حضرت نرجس؟عها؟ به زیارت حضرت فاطمۀ زهرا؟عها؟ شرفیاب شده، چنین آمده است: حضرت نرجس؟عها؟ فرمود:

ضَمَّتني سَیِّدَةُ النِّساءِ إلى صَدرِها ....

در این زمینه چنان روایات فراوانی نقل شده است كه هیچ عاقلی را یارای این نیست كه در حتمیبودن آن کمترین تردیدی به دل راه دهد؛ چراکه این، جزو اصول مسلّم تاریخ، حدیث و اعتقادات شیعی است و این معنا فقط به درایت نیاز دارد و از روایت بینیاز است.

اطلاق سیّده بر بانوان دیگر

البته از این روایات استفاده میشود كه سیّدةبودن حضرت زهرا؟سها؟ بر مخلوقات، بهصورت مطلق است و به زمان و عصر ویژهای اختصاص ندارد؛ بر خلاف سیّدةبودن برخی از زنان دیگر كه آنان فقط سیّدۀ زنان عصر خود هستند. برای نمونه به چند مورد از بانوانی که بهعنوان سیّدۀ عصر خود هستند، اشاره میشود.

حضرت مریم؟عها؟:

مرحوم شيخ صدوق با سند خود از حسن بن زياد عطار گويد بامام ششم گفتم گفتار رسول خدا كه فاطمه سيده زنان بهشت است آيا سيده زنان دوران خود است؟ فرمود آن مريم بود و فاطمه سيده زنان بهشت است از اولين و آخرين گفتم گفتار رسول خدا «ص» كه حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشتند؟ فرمود آنها هم سيد جوانان اهل بهشتند از اولين و آخرين.[26]

در حديث ديگري نيز از مفضل بن عمر همين معنا را در مورد معناي سَیِّدَة النِساءِ روايت ميكند.([27])

حضرت شهربانو؟عها؟:

عالم جلیل القدر طبری شیعی در کتاب دلائل الإمامة دربارۀ حضرت شهربانو اینگونه نقل میکند:

حضرت شهربانو؟عها؟ به‌‌هنگام ازدواج با امام حسین علیه السلام حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام را ولی خود قرار داد. حضرتش از او پرسید:

مَا اسمُكِ؟

نام تو چیست؟

عرض کرد: شاهزنان.

امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: نَه، شاهزنان نیست مگر دختر محمّد؟ص؟، وَهيَ سَیِّدَةُ نِساءٍ، أنتِ شَهربانویَة وَأُختُكِ مُرواریدُ بِنتُ كَسرى .

عرض کرد: آری.

«شاه زنان» یعنی ملكۀ بانوان.

«شهربانویه» یعنی ملكۀ شهر.

در روایت دیگری اینگونه آمده است:

امیرمؤمنان علی علیه السلام پرسید:

مَا اسمُكِ؟

نام تو چیست؟

عرض کرد: جهانشاه.

علی علیه السلام فرمود: بلکه شهربانویه است ...

البته در بعضی از مصادر نام حضرت شهربانو؟عها؟ «جهانبانویه»، و در برخی دیگر «كیهانبانویه» آمده است.

گفته شده:

كانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام سَمّاها مَریَمَ، وَیُقالُ: سَمّاها فاطِمَةَ، وَكانَت تُدعى سَیِّدَةَ النِّساءِ.[28]

حضرت سكینه؟سها؟:

بانوی دیگری که بهعنوان سیّدۀ عصر خود نامیده شده، حضرت سکینه؟عها؟ دختر گرامی سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام است. تاریخنگار عامّة ابنخَلّكان در کتاب وفیات الأعیان در این زمینه چنین مینگارد: السَّیِّدَةُ سَكینَةُ ابنَةُ الحُسَینِ بنِ عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ؟رضهم؟، كانَت سَیِّدَةَ نِساءِ عَصرِها...

بدیهی است که همۀ مادران ائمۀ اطهار؟عهم؟ سیّدۀ زنان عصر خودشان بودهاند. و البتّه همۀ آن بانوان ارجمند از سیّدههای زنان امّتهای پیشین همچون حضرت مریم، آسیه و دیگر بانوان ... برترند؛ با این وصف كه هیچكس با حضرت زهرا؟سها؟ كه سیّدة نساء العالمین من الأوّلین والآخرین است قابل قیاس و سنجش نیست.

بنابر آنچه بیان شد، سیّدة الإماء، یا سیّدة النساء أمری نسبی است و بهصورت مطلق، فقط بر حضرت زهرا؟سها؟ اطلاق میشود.

والحمد لله ربّ العالمين، وصلّى الله على محمّد وآله الطاهرين، ولعنة الله على اعدائهم أجمعين.



[1] ــ ومرحوم شيخ ذبيح الله محلّاتي أعلى الله مقامه زندگی بسياري از اين بانوان با فضيلت را در كتابي به نام رياحين الشريعة در 7 جلد ولو به شكل مختصر آورد است..

[2]. ودر بعض أحاديث هم تصريح شده است که: نَحْنُ أَهْلَ الْبَیتِ لَا یُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ...؛ هیچكس با ما اهلبیت قابل قیاس نیست .... نگاه کن: المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام: 389/ 133، شرح الأخبار ‏2: 202/ 532 وص : 251/ 550، عيون أخبار الرضا عليه السلام ‏2: 66/ 297، معاني الأخبار: 179/ 2، علل الشرائع ‏1: 177/ 2، الاختصاص: 13، عيون المعجزات: 82، مناقب علي بن أبي طالب عليه السلام لابن مردويه: 213/ 294، فردوس الأخبار للديلمي ٣٤:٥/ ٧٠٩٤، المناقب (الكتاب العتيق): 124، نوادر المعجزات: 267، كشف الغمّة 1: 30، الدرّ النظيم: 770، ذخائر العقبى: ١٧، كشف اليقين: 191، نهج الحقّ: 253، فرائد السمطين 1: 45/ 10، مشارق أنوار اليقين: 105 وص 257، غرر الأخبار: 198، كنز العمّال ١٠٤:١٢، سبل الهدى ٧:١١ عن الديلمي و عمر الملاّ، ينابيع المودّة ٦٨:٢ عن كنوز الحقائق للمناوي.

[3] ــ این کتاب به بررسي زندگاني آن حضرت با محوريت حديث بشر بن سليمان أنصاري و تصحيح آن با استفاده از قرائن بيزانسي  موجود تاريخ روم وغير آنها مي پردازد كه به زودي به زيور طبع آراسته مي شود.    

[4]ــ شرح المقاصد 5: 239، شرح العقائد النسفية: 232.

و در مسند أحمد است كه «من مات بغير إمام مات ميتة جاهلية»  ودر بعضي هم دارد «من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية»؛ نگاه كن: مسند أحمد 4: 96، السنة لابن أبي عاصم: 489/ 1057، مسند أبي يعلى 13: 336/ 7375، صحيح مسلم 6: 22، مسند الطيالسي: 259/ 1913، المعجم الكبير 10: 289/ 10687، وج19: 388/ 910 و ص 334/ 769، المعجم الأوسط 1: 127/ 227 و ج 6: 128/ 5820،مسند الشاميين 2: 437/ 1654، حلية الأولياء3: 224 و فيه: «هذا حديث صحيح ثابت، أخرجه مسلم بن الحجاج في صحيحه عن عمرو بن علي، عن ابن مهدي، عن هشام بن سعد، عن زيد»، السنن الكبرى8: 156، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد 13: 242، الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان 7: 49/ 4554، مجمع الزوائد 5: 225، جامع الأحاديث للسيوطي 7: 384/ 23113 و23114 و 23116، كنز العمال 1: 103/ 463، 464 و ج 6: 65/ 14863، إتحاف السادة المتقين 6: 122.

[5] ــ علل الشرائع ‏1: 9/ 1، كنز الفوائد ‏1: 328، نزهة الناظر و تنبيه الخاطر: 80.

 

[6] ــ كمال الدين : 429.

[7] ــ أمَا عَلِمتُم أنَّهُ ما مِنّا أحَدٌ إلّا وَیَقَعُ في عُنُقِهِ بَیعَةٌ لِطاغیَةِ زَمانِهِ إلَّا القائِمُ الَّذي یُصَلّي روحُ اللهِ عیسَى ابنُ مَریَمَ؟عهما؟ خَلفَهُ؟

فَإنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یُخفي وِلادَتَهُ وَیُغَیِّبُ شَخصَهُ لِئَلّا یَكونَ لِأحَدٍ في عُنُقِهِ بَیعَةٌ إذا خَرَجَ.

ذلِكَ التّاسِعُ مِن وُلدِ أخي الحُسَینِ علیه السلام ابنُ سَیِّدَةِ الإماءِ، یُطیلُ اللهُ عُمرَهُ في غَیبَتِهِ، ثُمَّ یُظهِرُهُ بِقُدرَتِهِ في صورَةِ شابٍّ دونَ أربعینَ سَنَةً. ذلِكَ لِیَعلَمَ أنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَي‏ءٍ قَدیرٌ.

كمال الدين: 316/ 2، وعنه في كفاية الأثر: 226، وفي إعلام الورى ‏2: 230، الاحتجاج ‏2: 290، كشف الغمة: 521.

[8]. ... هُوَ الخامِسُ مِن وُلدِ ابني موسى، ذلِكَ ابنُ سَیِّدَةِ الإماءِ، یَغیبُ غَیبَةً یَرتابُ فیهَا المُبطِلونَ؛ كمال الدین: 345/ 31، الصراط المستقیم ‏2: 227.

[9]. ... ذلِكَ ابنُ سَیِّدَةِ الإماءِ الَّذي تَخفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَلا یَحِلُّ لَهُم تَسمیَتُهُ حَتّى یُظهِرَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ فَیَملَأُ الأرضَ قِسطاً وَعَدلاً كَما مُلِئَت جَوراً وَظُلماً....كمال الدین: 368/ 6، الصراط المستقیم ‏2: 229، نظیر همین حدیث در كفایة الأثر: 270 نیز آمده است.

[10]. الرّابِعُ مِن وُلدي ابنُ سَیِّدَةِ الإماءِ، یُطَهِّرُ اللهُ بِهِ الأرضَ مِن كُلِّ جَورٍ، وَیُقَدِّسُها مِن كُلِّ ظُلمٍ، وَهُوَ الَّذي یَشُكُّ النّاسُ في وِلادَتِهِ...كمال الدین: 371/ 5، كفایة الأثر: 274، فرائد السمطين 2: 336/ 590، وإعلام الورى 2: 241، الصراط المستقیم ‏2: 227، مشكاة الأنوار: 40 كشف الغمّة : 521.

[11]. الغارات ‏1: 11.

ودر شرح نهج البلاغة 7: 58 چنین آمده است: فإن قیل: ومن هذا الرجل الموعود به الذي قال علیه السلام عنه : «بأبي ابن خیرة الإماء»؟  قیل: أمّا الإمامیة فیزعمون أنّه إمامهم الثاني عشر، وأنّه ابن أمَة اسمُها نرجس، وأمّا أصحابنا فیزعمون أنّه فاطميّ یولد في مستقبل الزمان لأمّ ولد، ولیس بموجود الآن.

ابن أبی الحدید معتزلی در ادامه چنین مینویسد:

قیل: إنّ ذلك التفسیر هو تفسیر ما ذكره الرضي رحمه الله تعالى من كلام أمیر المؤمنین علیه السلام في «نهج البلاغة» وهذا التفسیر هو تفسیر الزیادة التي لم یذكرها الرضي، وهي قوله «بأبي ابن خیرة الإماء».

[12]. سَألَ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ أمیرَ المُؤمِنینَ فَقالَ: أخبِرني عَنِ المَهديِّ مَا اسمُهُ؟ قالَ لَهُ: أمَّا اسمُهُ فَإنَّ حَبیبي قَد عَهِدَ إلَيَّ ألّا أحَدِّثَ بِهِ حَتّى یَبعَثَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ.قالَ: فَأخبِرني عَن صِفَتِه. قالَ: هُوَ شابٌّ مَربوعٌ حَسَنُ الوَجهِ حَسَنُ الشَّعرِ، یَسیلُ شَعرُهُ عَلى مِنكَبِهِ وَیَعلو نورُ وَجهِهِ سَوادَ شَعرِ لِحیَتِهِ وَرَأسِهِ، بِأبي ابنُ خیَرَةِ الإماءِرواه المفيد في الإرشاد 2: 382، (وعنه في كشف الغمة: 2/ 464)، والفتال في روضة الواعظين 2/ 315، والطوسي في الغيبة: 470، إعلام الورى ‏2: 294 والراوندي في الخرائج والجرائح 3: 1152 (وعنه منتخب الأنوار المضيئة: 29)، و في إحقاق الحق: 13/ 326 عن غالية المواعظ: 1/ 83.

[13]. قُلتُ لأبي جَعفَرٍ علیه السلام: قَولُ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام «بِأبي ابنُ خیَرَةِ الإماء»؛ أهيَ فاطِمَةُ؟عها؟؟ فَقالَ: إنَّ‏ فاطِمَةَ سلام الله عليها خیَرَةُ الحَرائِرِ، ذاكَ المُبدَحُ بَطنُهُ المُشرَبُ حُمرَةً، رَحِمَ اللهُ فُلاناً الغیبة للنعماني؛ ص 228.

[14] .قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام: بِأبي ابنُ خیَرَةِ الإماءِ؛ یعني القائِمَ مِن وُلدِهِ علیه السلام یَسومُهُم خَسفاً وَیُسقیهِم بِكَأسٍ‏ مُصبِرَةٍ وَلا یُعطیهِم‏ إلَّا السَّیفَ هَرَجاً. فَعِندَ ذلِكَ تَتَمَنَّى فََجَرَةُ قُرَیشٍ لَو أنَّ لَها مُفاداةٌ مِنَ الدُّنیا وَما فیها لِیَغفِرَ لَها لا نَكُفُّ عَنهُم حَتّى یَرضَى اللهُ الغیبة للنعمانی: 229؛ وانظر: كتاب سلیم بن قیس الهلالي ‏2: 715.

[15]. أبي جُحیفة و حارث بن عبد الله حارثی همدانی و حارث بن شرب؛ كُلٌّ حَدَّثَنا أنَّهُم كانُوا عِندَ عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ علیه السلام فَكانَ إذا أقبَلَ ابنُهُ الحَسَنُ علیه السلام یَقولُ: مَرحباً یَا ابنَ رَسولِ اللهِ، وَإذا أقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَقولُ: بِأبي أنتَ وَأُمّي یا أبَا ابنِ خَیرِ الإماءِ.

فَقیلَ لَهُ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ! ما بالُكَ تَقولُ هذا لِلحَسَنِ علیه السلام وَتَقولُ هذا لِلحُسَینِ علیه السلام وَمَن ابنُ خیَرَةِ الإماءِ؟

فَقالَ: ذلِكَ الفَقیدُ الطَّریدُ الشَّریدُ: مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ بنِ عَليِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَليِّ بنِ موسى بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَليِّ بنِ الحُسَینِ علیهم السلام. هذا وَوَضَعَ یَدَهُ عَلى رأسِ الحُسَینِ علیه السلام مقتضب الأثر: 31، وعنه في الصراط المستقیم 2: 241.

[16] قالَ: يُقْتَلُ خَلِيفَةٌ مَا لَهُ فِي السَّمَاءِ عَاذِرٌ وَلَا فِي الْأَرْضِ نَاصِرٌ وَيُخْلَعُ خَلِيفَةٌ حَتَّى يَمْشِيَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَيْسَ لَهُ مِنَ الْأَرْضِ شَيْ‏ءٌ وَيُسْتَخْلَفُ ابْنُ السَّبِيَّةِ. قَالَ: فَقَالَ أَبُو الطُّفَيْلِ: يَا ابْنَ أُخْتِي لَيْتَنِي أَنَا وَأَنْتَ‏ مِنْ كُورَةٍ. قَالَ: قُلْتُ: وَلِمَ تَتَمَنَّى يَا خَالِ ذَلِكَ؟ قَالَ: لِأَنَّ حُذَيْفَةَ حَدَّثَنِي أَنَّ الْمُلْكَ يَرْجِعُ فِي أَهْلِ النُّبُوَّةِ؛ الغیبة، نعمانی: 276.

[17] ــ علامه مجلسى در بحار الأنوار پس از ضبط «ابن ستّة» چنین مینویسد: شاید معنای «ابن ستّة» آن باشد كه امام جواد علیه السلام بههنگام امامت ششساله بوده است و یا آنكه پدرانش شش نام داشتند: محمّد و علىّ و حسین و جعفر و موسى و حسن؟عهم؟. این خصوصیت در هیچیک از امامان نبوده است با آنكه بعضى از راویان این اخبار واقفی مذهب هستند و روایات آنان در آنچه موافق مذهبشان باشد، پذیرفته نیست.

ولي اين توجيه داراي تكلّف زيادي است ولي احتمال دارد كه «ابن ستة» با عنوان مخفّف «ابن سیّدة» باشد، آن‌‌‌سان که همینک در میان عربها مصطلح است.

این احتمال را روایت کتاب الاحتجاج طبرسی تأیید میکند؛ آنجا که امام حسن مجتبى علیه السلام میفرماید: او نهمین فرزند برادر من و فرزند «سیّدة الإماء» است.

شاید هم گفته شود: واژۀ «السبیّة» تصحیف واژۀ «الستّیة» باشد و همین واژه معرّب «سیّدة» است؛ همانطوریكه کلمۀ «الستّ» معرّب «سیّدة» است و دو کلمۀ «ستّی» و «ستّنا» معرّب و مخفّف «سیّدتی» و «سیّدتنا» هستند. البته کلمات مَهستی، مَهسِتّی، ماهسِتّی، ماهخانم، ماهبانو در همین راستا هستند و سِتّی مخفّف سیّدتی است که در این حكایت بهاقتضاى وزن، تلفّظ كلمه معلوم میشود؛ ونگاه كن تاج العروس ‏3: 64.

بنابراین، واژۀ یادشده هم در کتابهای روایی و هم در كتابهای تاریخی فروان بر بانوان بزرگ همچون حضرت فاطمۀ زهراء، حضرت رقیة و حضرت معصومه _سلام الله علیهم أجمعین_ اطلاق شده است.

[18] ــ قالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لِي: مَا وَرَاءَكَ؟ فَقُلْتُ: سُرُورٌ مِنْ عَمِّكَ زَيْدٍ؛ خَرَجَ يَزْعُمُ أَنَّهُ ابْنُ سَبِيَّةٍ وَهُوَ قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَأَنَّهُ ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ! فَقَالَ: كَذَبَ‏  لَيْسَ هُوَ كَمَا قَالَ. إِنْ خَرَجَ قُتِلَ.   الغيبة للنعماني: 229/ 10.

[19] ــ عن يزيد بن أبي حازم قال: خرجت من الكوفة فلما قدمت المدينة دخلت على أبي عبد الله عليه السلام فسلمت عليه فسألني هل صاحبك أحد فقلت نعم فقال أ كنتم تتكلمون‏ قلت نعم صحبني رجل من المغيرية قال فما كان يقول قلت كان يزعم أن محمد بن عبد الله بن الحسن هو القائم و الدليل على ذلك أن اسمه اسم النبي ص و اسم أبيه اسم أبي النبي فقلت له في الجواب إن كنت تأخذ بالأسماء فهو ذا في ولد الحسين محمد بن عبد الله بن علي فقال لي إن هذا ابن أمة يعني محمد بن عبد الله بن علي و هذا ابن مهيرة  يعني محمد بن عبد الله بن الحسن بن الحسن فقال أبو عبد الله ع فما رددت عليه فقلت ما كان عندي شي‏ء أرد عليه فقال أ و لم تعلموا أنه ابن سبية يعني القائم عليه السلام. الغیبة، ابن أبی زینب نعمانی: 235/ 12.

[20] ــ مقاتل الطالبيين: 167 وص 174.

[21]ــ  الغيبة للنعماني: 282/ 67 ومثل اين را ببين در: اختصاص المفيد: 255، وسرور أهل الإيمان في علامات ظهور صاحب الزمان عليه السلام: 90 أز كتاب فضل بن شاذان، وهمچنين نگاه كن: تفسير العياشي 1: 244.

[22] ــ الأمالي للصدوق: 112/ 2.

[23]. الاحتجاج على أهل اللجاج، طبرسی 1: 280.

[24]. اثبات الوصیّة: 190، دلائل الإمامة: 308/ 260، الدرّ النظیم: 650.

[25]رُوِيَ أنَّ هذا المَعنى مَكتوبٌ عَلى ساقِ العَرشِ وَعَلى بابِ الجَنَّةِ وَفي رُخامَةٍ، وَرُوِيَ أنَّهُ تَكَلَّمَ بِهِ اللهُ تَعالى وَرَسولُ اللهِ؟ص؟ وَأهلُبَیتِهِ الأئِمَّةِ الأطهارِ؟عهم؟ وَتَكَلَّمَ بِهِ عِدَّةٌ مِنَ الأحِبّاءِ السُّعَداءِ وَحَتَّى الأعداءُ الأشقیاءُ؛ تَكَلَّمَ بِهِ مَولاتُنا زَینَبُ الكُبرى؟سها؟ وَحَمزَةُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ وَأصحابُ الكَهفِ وَموسَى النَّبيُّ علیه السلام وَالمَلائِكَةُ وَراحیلُ المَلِكُ وَحُذَیفَةُ وَأمُّ أیمَنَ وَقَیسُ بنُ سَعدٍ وَزیادُ بنُ أبیهِ وَجابِرُ بنُ عَبدِ اللهِ وَمَحمودُ بنُ لُبَیدٍ وَعَمرُو بنُ مَیمونٍ وَأبي أمامَةَ وَكامِلٌ لِعُمَرَ بنَ سَعدٍ وَشَریكٌ لِلرَّبیعِ وَالمَأمونُ وَعُمَرُ بنُ الخَطّابِ وَبِنتُهُ حَفصَةُ وَأبو بَكرِ بنِ أبي قُحافَةَ وَبِنتُهُ عائِشَةُ وَعَمرُو بنُ الحَمقِ وَعَمرُو بنُ عاصٍ وَمُحَمَّدُ بنُ إسحاقٍ وَعَبدُ اللهِ بنِ مُحَمَّدٍ المَهديُّ وَابنُ عَبّاسٍ ....

برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک: الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء؟سها؟ 19: 7 ــ 197.

[26] ــ الحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ الْعَطَّارِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا قَالَ ذَاكَ مَرْيَمُ وَ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فَقُلْتُ فَقَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالَ هُمَا وَ اللَّهِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، الأمالي للصدوق: 487/ 18.

[27]. معانی الأخبار: 107/ 1، دلائل الإمامة: 149/ 58، روضة الواعظین ‏1: 149، بشارة المصطفى صلّى الله علیه وآله: 178، مناقب آل أبی طالب؟عهم؟ ‏1: 218 وج‏ 3: 360، الاحتجاج ‏1: 214.

[28]. ر.ک: الكافي 1 / 466 الإرشاد ص 139 المناقب 4 / 176 الفصول المهمّة، ابن الصبّاغ ص 199. ودر هامش بعض نسخه هاي تاج العروس اينكونه آمده است: «شهر بانو سيدة البلد و هذه التسمية كعادة أهل مصر حيث يسمون النساء ست الدار و ست البلد و ستهم»، تاج العروس ‏2: 132.

/270/260/20/

نوع مطلب:

ش, 12/28/1400 - 04:03