استاد سید پورآذر از اساتید حوزه علمیه قمدر گفتگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی نشست دوره ای اساتید، به موضوع «جایگاه بیّن و آشکار بودن ادله در شناخت حجت های الهی» پرداخت.
/270/260/20/
این استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در ابتدای گفتگو خاطرنشان کرد: یکی از معیارهای شناخت حجتهای الهی این است که برای اثبات ادعای خود،ادله روشن و واضحی ارائه می کنند؛ به گونه ای که بر همه مردم، با هر سطحی از دانش، حجت تمام می شود و هیچ کس قادر نیست حجتی بر کذب حجت های الهی اقامه کند. ادله ای که دلالت روشنی ندارند، ادله متشابه و مجمل نامیده می شوند و مقصود، از ادل متشابه و مجمل، ادله ای هستند که معانی مختلفی از آنها فهمیده می شوند یا ممکن است بر مصادیق مختلفی منطبق شوند؛ ولی قرینه روشنی وجود ندارد که بتوان معنای صحیح و مصداق مورد نظر را تشخیص داد. از این رو فهم معنای صحیح و مصداق مورد نظر از ادله متشابه و مجمل اختصاص به امام معصوم و حجت خدا دارد. بنابراین مدعی امامت برای اثبات امامت خود، نمی تواند به ادله متشابه و مجمل استناد کند؛ بلکه باید با ادله بیّن امامت مدعی باید ثابت شود؛ سپس آنچه در مورد تفسیر آیات و روایات متشابه بگوید، به عنوان قرینه ای روشن برای فهم معنا و مصداق صحیح به شمار می رود.
وی افزود: احمد الحسن یکی از مدعیان امامت، برای اثبات ادعای خود، به آیات و روایات متشابه استناد می کند؛ همچنین در مقام معجزه، امر مشتبهی را همچون خبر از مکان دفن حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان معجزه خود ارائه می کند. فارغ از ادله متعدد بر کذب احمد الحسن همین یک ملاک کافی است که هر عاقلی بداند او یک مدعی کاذب است که در صدد فتنه در میان منتظران است؛ زیرا به ادله متشابه و مجمل استناد می کند که دلالت روشن و آشکاری بر اثبات ادعای او ندارند؛ در حالی که حجت های الهی با ادله بیّن و آشکار، شناخته می شوند. به گونه ای که هیچ یک از منکران خلفای الهی نمی توانند حجتی علیه آنها اقامه کنند.
استاد سید پورآذر در ادامه بیان کرد: پیروان احمد الحسن برای سرپوش گذاشتن بر این اشکال بزرگ، شبهاتی را بیان می کنند که ناشی از غفلت آنها نسبت به جایگاه بیّن و آشکار بودن ادله حجت های الهی و عدم آگاهی آنها از حقیقت است.
بیّن و آشکار بودن ادله حجتهای الهی
این استاد حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: واضح و آشکار بودن ادله مهمترین معیاری است که در آیات و روایات بیان شده است که با این معیار و میزان می توان حجت های الهی را از مدعیان کذاب تشخیص داد. تعابیر مختلفى مانند لا يكون هذا الامر الا بامر، بين امرنا ابين من هذه الشمس، حجه بالغه، وصيّت ظاهره، براهين الامامه برهان فی علانیه، آیات محکمات بیّنات و .... در قرآن و روایات بیان شده است که بر ضرورت و جایگاه این معیار دلالت دارند. لازم ازست به ذکر آیات و روایاتی بپردازیم که بر ضرورت و جایگاه این معیار برای شناخت حجت های الهی دلالت دارند و از پیروی نسبت به مدعیان کذاب نهی می کنند که دلیل بین و آشکاری برای اثبات ادعای خود ندارند.
دلیل یکم: لزوم پیروی از آیات محکمات
استاد سید پورآذر افزود: مقصود از آیات محکمات، آیاتی هستند که معنای آنها روشن و آشکار است و برای فهم معنای ظاهری آن به قرینه یا دلالتی نیاز نیست؛ ولی آیات متشابه آیاتی هستند که معنایی روشن و آشکاری ندارند و معنای مراد از آیه فهمیده نمی شود؛ مگر اینکه قرینه و دلالتی همراه آن ذکر شود. (مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 700) در تفسیر صافی نیز آمده است: «"فاذا انزلت سورۂ محكمة " مبينة لا تشابه فيها» (تفسير الصافي، ج 5، ص 27) علم به آیات متشابه به ائمه (ع) اختصاص دارد و کسی غیر از معصومین مجاز به تفسیر و تاویل آیات متشابه نیست؛ مگر اینکه دلیل روشنی از اهل بیت (ع) در تفسیر آیه متشابه ذکر شده باشد که با ضمیمه آن معنای آیه روشن شود و از تشابه خارج گردد.
وی افزود: حجت های الهی ابتدا با ادله محکم و مبین شناخته می شوند، سپس برای فهم آیات متشابهات به آنها مراجعه می شود. بسیار واضح است که مدعی امامت نمی تواند برای اثبات امامت خود به آیات متشابه استناد کند و قطعا تفسیر مدعی امامت از آیات متشابه - بدون ذکر قرینه ای روشن و یقینی از معصومین - حجت نیست و پیروی از آن و عمل به آن در آیات و روایات نهی شده است و کسانی که از آیات متشابه پیروی میکنند اهل باطل هستند که در صدد فتنه انگیزی و تاویل باطل هستند. خداوند متعال در سوره آل عمران آیه 7 می فرماید: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أَخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَهُ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلِّ مِنْ عِنْدِ رَبَّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلا أُولُوا الْأَلْبَابِ». امير المومنين علی (ع) ذیل این آیه می فرماید: قطعا پیروی از متشابهات موجب هلاكت مردم است، زیرا آنها از معنای آیات متشابه اطلاعی ندارند و حقیقتش را نمی دانند پس بر اساس آراء خود تاویلاتی ذکر می کنند و با این کار از مراجعه به اوصیاء پیامبر (ص) احساس بی نیازی می کنند و سخن پیامبر (ص) را نادیده می گیرند
>>>
... وَ إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ فِي الْمُتَشَابِهِ لِأَنَّهُمْ لَمْ يَقِفُوا عَلَى مَعْنَاهُ وَ لَمْ يَعْرِفُوا حَقِيقَتَهُ فَوَضَعُوا تأويلات مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ بِآرَائِهِمْ وَ اسْتَغْنوا بذلِكَ عَنْ مَسْأَلَة الأَوْصِيَاءِ وَ تَبْدُوا قَولَ رَسُول اللَّهِ ص وَرَاءَ ظُهُورِهِ .... ( بحار الأنوار، ج 90، ص: 12)
دلیل دوم لزوم اقامه حجه بالغه
استاد سید پورآذر خاطرنشان کرد: یکی از حکمت های الهی برای ارسال انبیاء اقامه حجه بر مردم است، تا مردم حجتی علیه خدای عزوجل نداشته باشند؛ «رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كَانَ اللَّهُ عَزيزاً حكيما». (نساء/165) و طبق آيات الهى حجه بالغه و رساء مختص به خداست؛ «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِين» (أنعام/149) اقامه حجه بالغه فقط با ادله یقینی که دلالت صریح و روشنی دارند حاصل می شود و اگر حجت الهی برای اثبات ادعای خود به ادله متشابه استناد کند حجت بر مردم تمام نمی شود و در این صورت مردم در پیشگاه خدا حجت دارند و حکمت و عزت الهی نقض می شود؛ بنابراین حجت های الهی به ادله متشابه استناد نمی کنند و این از ویژگی های مدعیان کاذب است که به دروغ خود را به خدا نسبت می دهند.
وی افزود: امام كاظم (ع) یقینی و آشکار بودن دلیل را ملاک پذیرش امور دینی می داند و آن را مصداق اتم حجه بالغه می شمارد، که جاهل در حد فهم خود قادر به درک آن است و عالم نیز به میزان علمش نسبت به آن آگاهی می یابد. ادل روشن و حجت بالغه برای پذیرش امور دینی لازمه عدالت الهی است و خدای سبحان به اقتضای عدالتش رفتار می کند. از این رو خدای متعال به آنچه مردم علم دارند، بر آنها احتجاج می کند و مردم را به آنچه می شناسند، دعوت می کند و مردم را به آنچه نمی شناسند و انکار می کنند، دعوت نمی کند. « َمَا ثَبَتَ لَكَ بُرْهَانُهُ اصْطَفَيْتَهُ وَ مَا غَمَضَ عَلَيْكَ صَوَابُهُ نَفَيْتَهُ فَمَنْ أَوْرَدَ وَاحِدَةً مِنْ هَذِهِ الثَّلَاثِ فَهيَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ الَّتِي بَيَّنَهَا اللَّهُ فِي قَوْلِهِ لِنَبيِّهِ " قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ"؛ يَبْلُغُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ الْجَاهِلَ فَيَعْلَمُهَا بِجَهْلِهِ كَمَا يَعْلَمُهُ الْعَالِمُ بِعِلْمِهِ لِأَنَّ اللَّهَ عَدْلٌ لَا يَجُورُ يَحْتَجُّ عَلَى خَلْقِهِ بِمَا يَعْلَمُونَ وَ يَدْعُوهُمْ إِلَى مَا يَعْرِفُونَ لَا إِلَى مَا يَجْهَلُونَ وَ يُنْكِرُونَ».بنا بر این آنچه برهان و دلیلش برایت به ثبوت رسید، آن را بپذیر، و آنچه صحتش برایت مشخص نگشت، آن را رد کن؛ در نتیجه هر کس یکی از این سه را (قرآن، سنت، قانون عقلی) [برای ثابت کردن یک امر و حکم دینی آورد آن همان حجت رسائی است که خداوند در کلامش به پیامبرش فرموده که «بگو حجّت رسا مختص به خداست، پس اگر می خواست همه شما را هدایت می کرد» آن حجت رسا به فرد نادان می رسد و او با جهلش توان درک آن را دارد، همچنان که فرد دانا در پرتو علم و آگاهیش آن را در می یابد؛ چرا که خداوند عادل است و زور نمی گوید، با مردمان به آنچه می دانند، احتجاج می نماید و ایشان را بدان چه می فهمند، فرا می خواند؛ نه به چیزی که نمی دانند و نمی فهمند. (تحف العقول، ص: 408)
دلیل سوم: لزوم اقامه برهان از جانب امام
این استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در ادامه بیان کرد: واژه «برهان» به معنای دلیل روشن و آشکار و حجه قاطع است، که باعث روشن شدن حق از باطل می گردد (لسان العرب، ج13، ص 51) و در تمام آیات قرآنی نیز، واژه «برهان» به همین معنی استعمال شده است و از خصوصیات آن این است که اختصاص به خدای متعال و حجت های الهی دارد و مدعیان دروغین قادر بر ارائه برهان برای اثبات ادعای خود نیستند. برخی از آیات عبارتند از:
1. «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا». (نساء/174)
2. «وَمَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ». (مومنون/117)
3. «وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنتُمْ صادِقِين».(بقره/111)
وی افزود: در روایات نیز اقامه برهان امری ضروری و لازم بر حجت های الهی بشمار می رود و ملاک صدق مدعی اقامه برهان بر ادعای خویش است. امام رضا (ع) می فرماید: «بعد از محمد (ص) کسی امام نیست؛ مگر کسی که ادله ای که محمد اقامه کرد، اقامه کند و کسی شایسته امامت نیست مگر کسی که با براهین ویژه امامت بر امت های مختلف، حجت اقامه کند. رأس الجالوت پرسید: این دلیل (براهین) بر امام کدام است؟ امام فرمود:
1. عالم به تورات و انجیل و زبور و قرآن حکیم است پس بر اهل تورات با تورات و بر اهل انجیل با انجیل و با اهل قرآن با قرآنشان حجت می آورد؛
2. عالم به همه زبان ها است و زبان هیچ کسی بر او مخفی نیست؛ پس برای هر قومی به زبان خودشان حجت اقامه کند؛
3. علاوه بر این خصال با تقوا و پاکیزه از هر ناپاکی و از هر عیبی است و ... »
قَالَ الرِّضا (ع): «فَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ بِإِمَامٍ بَعْدَ مُحَمَّدٍ إِلَّا مَنْ قَامَ بِمَا قَامَ بِهِ مُحَمَّدٌ حِينَ يُفْضَى الْأَمْرُ إِلَيْهِ وَ لَا يَصْلُحُ للإمامة إلا مَنْ حَاجَّ الْأُمَمَ بِالْبَرَاهِينِ لِلْإِمَامَهُ فَقَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ وَ مَا هَذَا الدَّلِيلُ عَلَى الْإِمَامِ؟ قَالَ: أَنْ يَكُونَ عَالِماً بِالتَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالزَّبُورِ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ فَيُحَاجَّ أَهْلَ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ أَهْلَ الإنجيل بإنجيلهم و أهل القرآن بقرآنِهِمْ وَ أنْ يَكُونَ عَالِماً بجميع اللُّغَاتِ حَتَّى لَا يَخْفَى عَلَيْهِ لِسَانٌ وَاحِدٌ فَيُحَاجَ كُلَّ قَوْمٍ بِلْغَتِهِمْ ثُمَّ يَكُونَ مَعَ هَذِهِ الْخِصَالِ تَقِيَّاً نَقِياً مِنْ كُلِّ دَنَسٍ طَاهِراً مِنْ كُلِّ عَيْبٍ عَادِلًا مُنْصِفاً حَكِيماً رَءُوفاً رَحِيماً حَلِيماً غَفُوراً عَطُوفاً صَدوقاً بَاراً مُشْفِقاً أَمِينَا مَأْمُونَاً رَاتِقاً فَاتِقا» (بحار الانوار، ج 49، ص80)
استاد سید پورآذر خاطرنشان کرد: در کتاب منسوب به امام حسن عسکری در ذیل تفسیر آیاتی نسبت به احتجاج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مقابل یهود، می فرماید: «سپس خدا می فرماید: ای یهود از خدا بترسید در کتمان امر محمد و امر وصی او. پس قطعا اگر تقوا پیشه کنید، نسبت به نبوت محمد و وصایت وصی او عیب جویی نمی کنید؛ بلکه حجت های خدا بر شما اقامه شده است و براهین او نسبت به آن آشکار است.»
«قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ»
108 قَالَ الْإِمَامُ ع [ثُمَ] قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْيَهُودِ: وَ آمِنُوا أَيُّهَا الْيَهُودُ بِما أَنْزَلْتُ عَلَى مُحَمَّدٍ [نَبِيِّي] مِنْ ذِكْرِ نُبُوَّتِهِ، وَ أَنْبَاءِ إِمَامَةِ أَخِيهِ عَلِيٍّ ع وَ عِتْرَتِهِ [الطَّيِّبِينَ] الطَّاهِرِينَ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ فَإِنَّ مَثَلَ هَذَا الذِّكْرِ فِي كِتَابِكُمْ- أَنَّ مُحَمَّداً النَّبِيَّ سَيِّدُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ- الْمُؤَيَّدُ بِسَيِّدِ الْوَصِيِّينَ وَ خَلِيفَةِ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَارُوقِ هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ بَابِ مَدِينَةِ الْحِكْمَةِ، وَ وَصِيِّ رَسُولِ [رَبِ] الرَّحْمَةِ.
وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي الْمُنَزَّلَةِ لِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص، وَ إِمَامَةِ عَلِيٍّ ع، وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ عِتْرَتِهِ ثَمَناً قَلِيلًا بِأَنْ تَجْحَدُوا نُبُوَّةَ النَّبِيِّ [مُحَمَّدٍ] ص وَ إِمَامَةَ الْإِمَامِ [عَلِيٍ] ع [وَ آلِهِمَا] وَ تَعْتَاضُوا عَنْهَا عَرَضَ الدُّنْيَا، فَإِنَّ ذَلِكَ وَ إِنْ كَثُرَ فَإِلَى نَفَادٍ وَ خَسَارٍ وَ بَوَارٍ.
ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ فِي كِتْمَانِ أَمْرِ مُحَمَّدٍ ص وَ أَمْرِ وَصِيِّهِ ع.
فَإِنَّكُمْ إِنْ تَتَّقُوا لَمْ تَقْدَحُوا فِي نُبُوَّةِ النَّبِيِّ وَ لَا فِي وَصِيَّةِ الْوَصِيِّ، بَلْ حُجَجُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ قَائِمَةٌ، وَ بَرَاهِينُهُ بِذَلِكَ وَاضِحَةٌ، قَدْ قَطَعْتُ مَعَاذِيرَكُمْ، وَ أَبْطَلْتُ تَمْوِيهَكُمْ.
وَ هَؤُلَاءِ يَهُودُ الْمَدِينَةِ جَحَدُوا نُبُوَّةَ مُحَمَّدٍ ص وَ خَانُوهُ، وَ قَالُوا: نَحْنُ نَعْلَمُ أَنَّ مُحَمَّداً نَبِيٌّ، وَ أَنَّ عَلِيّاً وَصِيُّهُ، وَ لَكِنْ لَسْتَ أَنْتَ ذَاكَ وَ لَا هَذَا- يُشِيرُونَ إِلَى عَلِيٍّ ع فَأَنْطَقَ اللَّهُ تَعَالَى ثِيَابَهُمُ الَّتِي عَلَيْهِمْ، وَ خِفَافَهُمُ الَّتِي فِي أَرْجُلِهِمْ، يَقُولُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهَا لِلَابِسِهِ: كَذَبْتَ يَا عَدُوَّ اللَّهِ، بَلِ النَّبِيُّ مُحَمَّدٌ ص هَذَا، وَ الْوَصِيُّ عَلِيٌّ هَذَا، وَ لَوْ أَذِنَ اللَّهُ لَنَا- لَضَغَطْنَاكُمْ وَ عَقَرْنَاكُمْ وَ قَتَلْنَاكُمْ.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُمْهِلُهُمْ- لِعِلْمِهِ بِأَنَّهُ سَيَخْرُجُ مِنْ أَصْلَابِهِمْ ذُرِّيَّاتٌ طَيِّبَاتٌ مُؤْمِنَاتٌ.
وَ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبَ [اللَّهُ] هَؤُلَاءِ عَذَاباً أَلِيماً، إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ»
استاد سید پورآذر خاطرنشان کرد: امام صادق علیه السلام نیز در رایتی بر لزوم اقامه برهان به صورت آشکار برای اثبات ادعای امامت تأکید می کند. عبدالاعلی می گوید به حضرت عرض کردم شنیده ام محمد بن عبدالله بن الحسن ادعای وصیت سرّی می کند. امام فرمودند کسی که ادعای وصیت در سرّ می کند، پس باید برهانی در آشکارا بیاورد. عرض کردم آن برهان چیست؟ فرمود: حلال خدا را حلال می کند و حرام خدا را حرام یم کند. (علم به حلال و حرام دارد.) «و روي عن عبد الأعلى قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: بلغني ان محمّد بن عبد اللّه بن الحسن يدّعي الوصية في السرّ. فقال: من ادّعى الوصية في السر فليأت ببرهان في العلانية. قلت: و ما البرهان؟ قال: يحلّل حلال اللّه و يحرّم حرامه» (مسعودى، على بن حسين، اثبات الوصية - ايران ؛ قم، چاپ: سوم، 1384 / 1426؛ ص 184) بنابر این روایات، علم به کتب آسمانی و علم به همه زبان ها و احتجاج برهان به زبان هر قومی و طهارت از هر پلیدی و عیبی و نیز وصیت ظاهره از مصادیق براهین امامت هستند. وصیت سرّی که کسی از آن آگاه نباشد، از مصادیق برهان نیست؛ بلکه وصیت باید ظاهر و آشکار باشد و بدون شبهه بر مصداق خود دلالت کند؛ تا بر صدق مدعی دلالت بیّن و آشکاری داشته باشد. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام در بیان مراد از آشکار بودن وصیت به عبدالاعلی می فرماید: امام صاحب وصیت ظاهره است؛ که اگر وارد شهر بشوی و از عامه و خاصه حتی از کودکان بپرسی، فلانی به چه کسی وصیت کرده است، همه بدون ابهام بگویند به فلان شخص. «و روي عبد الأعلى بن أعين قال قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: ما الحجة على المدعي بهذا الأمر؟ قال: أن يكون أولى الناس بمن قبله و يكون عنده سلاح رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و يكون صاحب الوصيّة الظاهرة، الذي اذا قدمت المدينة سألت العامة و الخاصّة و الصبيان الى من أوصى فلان فيقولون الى فلان» (مسعودى، على بن حسين، اثبات الوصية - ايران ؛ قم، چاپ: سوم، 1384 / 1426.؛ ص 184)
دلیل چهارم: بیّن بودن امر امامت
استاد سید پورآذر خاطرنشان کرد: واژه بیّن به معنای واضح و آشکار است و «بان الشیء» یعنی آن چیز آشکار شد و مصدر آن «بیان» است به معنای اسمی نیز استعمال می شود؛ یعنی آنچه سبب آشکار شدن چیزی گردد. (لسان العرب، ج 13، ص 67؛ مصباح المنیر، ج 1، ص 70) دلیلی که بین حق و باطل بینونه و فاصله و جدایی ایجاد کند، به گونه ای که به راحتی بتوان حق را از باطل تشخیص داد، دلیل بیّن گفته می شود و از ویژگی های دلیل بین این است که تکوینا موجب شناخ می شود؛ نه تعبدا؛ مانند آفتاب که تکوینا موجب روشن شدن اشیاء می گردد. خدای متعال بارها در مقام احتجاج بر حقانیت انبیاء خطاب به منکران انبیاء می فرماید: ما آنها را همراه با بیّنات فرستادیم؛ بیّنات جمع بیّنه است؛ از این رو یکی از سنت هیا الهی برای هدایت بشر این است که حجت های خویش را با ادله ای که بین و واضح هستند، ارسال می کند؛ و هرگز خلفای الهی با ادله ای مبهم و پیچیده که در دلالت بر معنی و مصداق دچار خلل هستند، مردم را به خود دعوت نمی کنند.
وی اضافه نمود: برخی از آیاتد قرآن را در این باب می آوریم:
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَريقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَريقاً تَقْتُلُونَ (بقره: 87)
وَ لَقَدْ جاءَكُمْ مُوسى بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ (بقره: 92)
وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ (بقره: 99)
حَقيقٌ عَلى أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَني إِسْرائيلَ (اعراف: 105)
این استاد حوزه علمیه قم در ادامه بیان کرد: در برخی از این آیات بینه و بینات به عنوان وصف برای معجزه بیان شده است؛ چنانکه در آیه 105 اعراف، بینه حضرت موسی در آیات بعد به ید بیضاء و معجزه عصای موسی تطبیق شده است.
وی افزود: در برخی از آیات نیز مراد از بینات» نصوص و بشارات روشن و آشکاری است که مصداق حجت های الهی بدون هیچ ابهامی با آن شناخته می شوند و آن توصیفات به گونه ای است که تكوينا موجب شناخت می شود، نه تعبدا. امام حسن عسکری (ع) ذیل آیه 159 سوره بقره می فرماید مراد از بینات توصیف حضرت محمد (ص) و توصیف حضرت علی (ع) و صفات زیبای اوست که در کتب انبیاء سابق بیان شده است. «قَالَ الْإِمَامُ ع قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ مِنْ صِفَهُ مُحَمَّدٍ وَ صِفَهُ عَلِيٍّ وَ حِلْيَتِهِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ [قَالَ: وَالَّذِي أَنْزَلْنَاهُ مِنْ بَعْدِ] الْهُدَى، هُوَ مَا أَظْهَرْنَاهُ مِنَ الْآيَاتِ عَلَى فَضْلِهِمْ وَ مَحَلَّهمْ.» (التفسير المنسوب الى الامام الحسن العسكرى، ص: 570)
استاد سید پورآذر خاطرنشان کرد: روایات بسیاری نیز در این زمینه ذکر شده است؛ لکن در اینجا به بیان روایتی اکتفاء می کنیم. امام صادق علیه السلام بعد از خبر وقوع غیبت و بروز پرچم های مشتبه (غیر بین) معیار شناخت امام مهدی (ع) را بیّن بودن امر او دانسته است که روشن تر از شعاع خورشید در میان ظلمت می درخشد. «11- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ خَلَفِ بْنِ عَبَّادٍ الْأَنْمَاطِيِّ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عِنْدَهُ فِي الْبَيْتِ أُنَاسٌ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ إِنَّمَا أَرَادَ بِذَلِكَ غَيْرِي فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ عَنْكُمْ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَيَخْمُلَنَّ هَذَا حَتَّى يُقَالَ مَاتَ هَلَكَ فِي أَيِّ وَادٍ سَلَكَ وَ لَتُكْفَؤُنَّ كَمَا تُكْفَأُ السَّفِينَةُ فِي أَمْوَاجِ الْبَحْرِ لَا يَنْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ وَ كَتَبَ الْإِيمَانَ فِي قَلْبِهِ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ لَتُرْفَعَنَّ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَايَةً مُشْتَبِهَةً لَا يُدْرَى أَيٌّ مِنْ أَيٍّ قَالَ فَبَكَيْتُ فَقَالَ مَا يُبْكِيكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ لَا أَبْكِي وَ أَنْتَ تَقُولُ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَايَةً مُشْتَبِهَةً لَا يُدْرَى أَيٌّ مِنْ أَيٍّ قَالَ وَ فِي مَجْلِسِهِ كَوَّةٌ تَدْخُلُ فِيهَا الشَّمْسُ فَقَالَ أَ بَيِّنَةٌ هَذِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَمْرُنَا أَبْيَنُ مِنْ هَذِهِ الشَّمْسِ.» (الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 338)