استاد سید رحیم توکل از اساتید بزرگوار حوزه علمیه قم در گفتگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی نشست دوره ای اساتید به این موضوع پرداخت: «حساب خواص از عوام جدا است.»
/270/260/21/
این استاد درس اخلاق حوزه های علمیه در ابتدای گفتگو خاطرنشان کرد: حساب خواص از حساب عوام کاملا جدا است؛ انتظاری که خدای عالم از خواص دارد، از عوام ندارد؛ و اگر آنچه خدا انتظار دارد را خواص برآورده کنند، برکاتی را که بر خواص عنایت می کند، بر عوام عنایت نمی کند. و اگر خواص به انتظار جواب ندهند، برخوردی که خدا با خواص دارد، با عوام ندارد. از این رو حساب خواص از حساب عوام کاملا جدا شده است.
وی افزود: در بین انبیای عظام ترک اولی مطرح است؛ عملی است که ورای واجب و مستحب و مکروه و حرام است؛ بلکه عملی است که خدای عالم از برخی انتظار ندارد؛ اگر آن عمل مراعات بشود، خدای عالم در برکات را باز می کند و الا اگر مراعات نشود، خدای عالم برخورد می کند.
استاد توکل در ادامه بیان کرد: جناب یونس از انبیای بسیار گرانقدر است که سوره ای از سوره های قرآن به نام ایشان است. ایشان چند ده سال در قومش تبلیغ کردند؛ که تنها 2 نفر به او ایمان آوردند. ایشان برای قومش عقاب طلب کرد و خدای عالم نیز فرمودند در فلان روز عقاب بر قومت نازل خواهد شد. یونس به قومش وعده عقاب داد و گفت اگر به من ایمان نیاورید، منتظر بلا و عذاب الهی باشید. باز هم مردم به گفته یونس ایمان نیاوردند؛ تا روز موعود، یونس و افرادی که به او ایمان آوردند، از قوم جدا شدند تا در هنگام نزول بلا در میان آنها نباشند. سوار بر کشتی شدند و کشتی با مسافران به وسط آب رفتند؛ نهنگی در جلوی آنها قرار گرفت؛ گفتند این نهنگ گرسته است؛ باید یک نفر را میان دریا بیندازیم تا او را ببلعد و جان سایر افراد نجات پیدا کند؛ قرعه انداختند؛ و نام «یونس» در آمد. دوباره قرعه انداختند؛ و چند باره گرفتند، نام یونس در آمد؛ نهنگ او را گرفت و کشتی به سلامت رفت. در درون شکم نهنگ، جبرئیل بر یونس نازل شد. به یونس گفت جناب یونس چه کسی تو را پیامبر کرد؛ گفت: خدای بزرگ. جبرئیل گفت: چه کسی گفت در میان قوم تبلیغ کنی؟ گفت: خدای عالم. گفت: کی به تو گفت به این قوم وعده عقاب بدهی؟ گفت: خدای عالم. کی گفت: از قوم بیرون بیایی؟ تو پیامبر مایی . تمام کارهایت باید به فرمان ما باشد. ما نگفتیم از قوم بیرون برو. چرا از قوم بیرون رفتی؟ اینجا محل نزول عقاب است. رفتن از محل عقاب، نه حرام است و نه واجب؛ اما از یونس نمی خرند که بدون اذن الهی قدم از قدم بردارد. این کار، ترک اولی از یونس است. «فلو لا انه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون»
وی اضافه نمود: این چند هزار سال عقاب، برای عملی که نه حرام بود و نه مکروه؛ اما کسی که بامش بیش، برفش بیشتر، هر کسی که عزیزتر است، از او انتظار بیشتر می رود. اگر انسان عزیز خدا شد و آبرو پیدا کرد و از خواص حساب شد، اگر به انتظار عمل کند، برکات بسیار به او عنایت می شود و اگر نه، برخورد با او شدیدتر است.
این استاد درس خارج حوزه خاطرنشان کرد: ام سلمه همسر پیامبر می گوید شبی پیامبر مهمان من بود، دیدم در کنارم نیست؛ گشتم تا حضرت را بیابم؛ دیدم در گوشه ای از خانه که تاریک تر بود، صورت را روی خاک گذاشته و مثل ابر بهار اشک می ریزد. (در زمستان، باران می بارد؛ اما در بهار، باران کم، اما سنگین می بارد) از چشمان پیامبر مانند ابر بهار، اشک جاری است؛ در آن حالت بیان می کند: «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عینٍ أبدا» عرض کردم یا رسول الله شما که بر تمام انبیاء افضل و سروری. فرمود: یونس نیز پیامبر خدا بود؛ خدا یک آن او را به حال خود رها کرد: او ترک اولی را انجام داد. ناله هایم بلند است که خدا یک آن، من را رها نکند که مرتکب عملی بر خلاف میل خدا شوم.
وی افزود: در زمان امام صادق علیه السلام، منصور ملعون روزهای یکشنبه در دربار را باز می کرد؛ هر کس در این روزها به خدمت او می آمد، چیزی به او داده می شد. یک جوان بسیار سعی کرد تا قبل از ظهر یکشنبه خود را به دربار منصور برساند و هدیه ای از او بگیرد؛ اما وقتی به دربار رسید، ظهر شده بود و در دربار را بسته بودند. او نفس زنان ایستاد و با حسرت نگاه کرد که این همه راه دویدیم و باید دست خالی برگردیم. امام صادق علیه السلام در راه به این جوان برخورد کردند و علت ناراحتی ایشان را جویا شدند و او هم عرض کرد. امام فرمود: همینجا بایست که هدیه ای برای تو بیاورم. آن جوان منتظر ماند. حضرت رفتند و برگشتند؛ در زمان عطا کردن هدیه به آن جوان فرمود: دو جمله به تو می گویم.
این جوان در خفا مقداری شراب می خورد؛ پدر او در خانه پدر امام صادق علیه السلام، مدتی خدمت می کرد. امام علیه السلام که می خواستند هدیه را به او بدهند، فرمود: «الحسن من کلّ أحد حسن و منک أحسن لمکانک منّا و القبیح من کلّ أحد قبیح و منک اقبح لمکانک منّا» فلانی عمل خوب را هر کس انجام بدهد، خوب است؛ از شما خوب تر است؛ چون با ما نسبتی داری؛ و عمل بد، از هر کس بد است؛ از شما بدتر است؛ چون با ما یک ارتباطی داری.