استاد طیبی شالی مطرح کرد؛

دو نشانه امامت امام

به مناسبت سالگرد شهادت باب الحوائج ابالحسن امام موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام، استاد ابوالحسن طیبی شالی از اساتید حوزه علمیه قم در گفتگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی نشست دوره ای اساتید به موضوع «علم و مستجاب الدعوه بودن، دو نشانه امامت» پرداخت.

/270/260/21/

این  استاد درس خارج حوزه علمیه قم در ابتدای گفتگو خاطرنشان کرد: امام موسی کاظم علیه السلام، فرزند امام جعفر صادق علیه السلام و حمیده مصفی سلام الله علیها است. معنای لفظی «موسی» به «تیغ سلمانی» می گویند. اما بر شخص، علم شده است. کنیه ایشان، «ابالحسن» و «ابراهیم» است. از جمله القاب فراوان ایشان، «صابر» است؛ چرا که بسیار صبر کرده اند؛ در مجموع، 14 سال در زندان به سر برده اند. لقب دیگر ایشان «صالح» و «امین» است. لقب دیگر ایشان «زین المتهجدین» است؛ چرا که بسیاری از شب ها به عبادت مشغول بودند. حضرت علیه السلام ملقب «کاظم» است. همین طور به «باب الحوائج» هم معروف هستند. حضرت علیه السلام به باب الحوائج مشهور هستند؛ اگر بخواهم جزئی تر بیان کنم، توسل به ایشان برای شفای «درد چشم» مجرب است.

 

وی افزود: ایشان به «کاظم» مشهور هستند؛ کاظم به کسی می گویند که خشمش را فرو ببرد. دشمنان هر عذابی به ایشان وارد می کردند، اما ایشان حتی نفرین هم نکردند ما نیز الگوی ما در برخورد با جاهلانی که شاید به ما اهانت کند، باید همین باشد. بعد از شکنجه حضرت، پشت در گوش می کردند که حضرت آیا نفرین می کند یا خیر؛ حضرت علیه السلام را تنها در ذکر و ذکر و ذکر دیدند؛ سکوت و جواب ندادن می تواند بالاترین انتقاد باشد.

 

استاد طیبی شالی در ادامه بیان کرد: شخصی به یکی از علما توهین می کند و آن عالم بزرگوار، هیچ چیزی به او نمی گوید؛ دیری نپایید که آن شخص اهانت کننده دچار مشکلی شد و از همان مشکل از دنیا رفت. خبر به آن عالم بزرگوار رسید که اهانت کننده به شما مُرد. آن بزرگوار خیلی تأسف خورد و گفت «کاش چیزی به او می گفتم.» این بیان نشان می دهد که این عمل، اثر وضعی دارد؛ اگر انسان سکوت کند، این کار به اثر یافتن نزدیک تر است تا آنکه پاسخ او داده شود.

 

وی افزود: امام واسطه فیض بین انسان ها و خداوند است. اگر امام نباشد، اصلا انسانیتی نیست. در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «انتم‏ السبيل‏ الاعظم‏ و الصراط الاقوم» (ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام / ترجمه آقا نجفى - تهران، چاپ: اول، بى تا؛ ج‏ 2؛ ص 526)

 

این استاد حوزه علمیه قم در ادامه بیان کرد: اگر می خواهیم اما را بشناسیم، دو نشانه دارد که یکی از آن دو «علم» و دیگری «مستجابة الدعوه» است. دعای حضرت چه له و چه علیه کسی باشد، مستجاب است. هر انسانی دارای دو گوهر است؛ که یکی «عقل» و دیگری «اراده» است. در روایتی درباره اهمیت عقل می خوانیم:

«23- عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد مرسلا قال: قال أبو عبد اللّه عليه السلام: دعامة الانسان‏ العقل، و العقل منه الفطنة و الفهم و الحفظ و العلم، و بالعقل يكمل و هو دليله و مبصره و مفتاح أمره، فاذا كان تأييد عقله من النور كان عالما، حافظا، ذاكرا، فطنا، فهما فعلم بذلك كيف و لم و حيث، و عرف» (ميرداماد، محمد باقر بن محمد، التعليقة على أصول الكافي (ميرداماد) - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1403ق؛ ص: 51) رکن متمایز کننده انسان، عقل است و کمال عقل هم علم است.

 

اجابت دعای امام کاظم علیه السلام

حضرت هر دو نشانه را، یعنی هم «علم» و هم «اجابت دعا» را داشتند. هارون به مقام حضرت حسادت می ورزید و به جهت جایگاه والایی که امام کاظم علیه السلام در میان مردم داشت، هارون الرشید به دنبال شخصی بود که موقعیت حضرتشان را تضعیف نموده و ایشان را در میان مردم شرمنده سازد؛ در همین راستا، مرد جادوگری را به او معرفی کرده و به حضورش آوردند. وقتی سفره غذا پهن شد، جادوگر وردی بر نان خواند که هر گاه خادم امام برای برداشتن نان دستش را دراز می‌ کرد، نان از میان دستانش می‌ پرید و هارون از دیدن این صحنه خوشحال شده و به شدّت می ‌خندید.

امام کاظم علیه السلام با مشاهده این جادوگری، به تصویر شیری که بر یکی از پرده‌ های قصر کشیده شده بود،‌ اشاره کرد و فرمود: ای شیر خدا! دشمن خدا را بگیر! پس شیر تصویر کشیده شده بر پرده به درنده بسیار بزرگی تبدیل شد و فرد جادوگر را درید!

هارون و اطرافیانش از شدت ترس بیهوش شدند و عقل از سرشان پرید. زمانی که به هوش آمدند، هارون به امام کاظم علیه السلام گفت: به حقی که بر تو دارم، سوگندت می‌ دهم که از شیر بخواه که آن مرد جادوگر را برگرداند. امام علیه السلام پاسخ داد: اگر عصای موسی (که تبدیل به اژدها شده بود)، ریسمان ‌ها و عصاهای جادوگران (که به صورت مار درآمده بودند) را برگداند، این شیر نیز جادوگری که بلعیده بود را برخواهد گرداند!

«19- وَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ قِرَاءَةً عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ جَمِيعاً قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: اسْتَدْعَى الرَّشِيدُ رَجُلًا يُبْطِلُ بِهِ أَمْرَ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام وَ يَقْطَعُهُ وَ يُخْجِلُهُ فِي الْمَجْلِسِ فَانْتُدِبَ لَهُ رَجُلٌ مُعَزِّمٌ فَلَمَّا أُحْضِرَتِ الْمَائِدَةُ عَمِلَ نَامُوساً عَلَى الْخُبْزِ فَكَانَ كُلَّمَا رَامَ خَادِمُ أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام تَنَاوُلَ رَغِيفٍ مِنَ الْخُبْزِ طَارَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ اسْتَفَزَّ هَارُونَ الْفَرَحُ وَ الضَّحِكُ لِذَلِكَ فَلَمْ يَلْبَثْ أَبُو الْحَسَنِ ع أَنْ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى أَسَدٍ مُصَوَّرٍ عَلَى بَعْضِ السُّتُورِ فَقَالَ لَهُ يَا أَسَدَ اللَّهِ خُذْ عَدُوَّ اللَّهِ قَالَ فَوَثَبَتْ تِلْكَ الصُّورَةُ كَأَعْظَمِ مَا يَكُونُ مِنَ السِّبَاعِ فَافْتَرَسَتْ ذَلِكَ الْمُعَزِّمَ

فَخَرَّ هَارُونُ وَ نُدَمَاؤُهُ عَلَى وُجُوهِهِمْ- مَغْشِيّاً عَلَيْهِمْ وَ طَارَتْ عُقُولُهُمْ خَوْفاً مِنْ هَوْلِ مَا رَأَوْهُ فَلَمَّا أَفَاقُوا مِنْ ذَلِكَ بَعْدَ حِينٍ قَالَ هَارُونُ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلیه السَّلام أَسْأَلُكَ بِحَقِّي عَلَيْكَ لَمَّا سَأَلْتَ الصُّورَةَ أَنْ تَرُدَّ الرَّجُلَ فَقَالَ إِنْ كَانَتْ عَصَا مُوسَى رَدَّتْ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبَالِ الْقَوْمِ وَ عِصِيِّهِمْ فَإِنَّ هَذِهِ الصُّورَةَ تَرُدُّ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ فَكَانَ ذَلِكَ أَعْمَلَ الْأَشْيَاءِ فِي إِفَاقَةِ نَفْسِهِ» (الأمالي (للصدوق)؛ النص؛ ص 148)

سند این روایت، معتبر است و روایت هم موثقه است. در سند این روایت، افراد زیر قرار دارند: محمد بن الحسن بن احمد بن ولید، محمد بن الحسن الصفار، سعد بن عبدالله، احمد بن محمد بن عیسی، حسن بن علی بن یقطین، حسین بن علی یقطین، و علی‏ بن‏ یقطین‏ بن موسى البغدادی. تمامی افراد مذکور در سند این روایت موثق (مورد تأیید) هستند؛ لذا این روایت، گزارشی قابل استناد و اعتماد است و از جهت محتوا هم مشکلی با عقائد شیعیان ندارد؛ زیرا با آنکه امام کاظم علیه السلام در کنترل کردن خشم خود، فردی نمونه بوده و به همین جهت به حضرتشان کاظم (بسیار فروبرنده خشم) می ‌گفتند؛ اما گاه در جایی که دشمنی بخواهد با جادو و عوام‌فریبی، آن چنان حقیقت را وارونه نشان دهد که بیم آن باشد که حتی حق‌طلبان نیز از مسیر حق منحرف شوند، اولیای خدا با اجازه پروردگار می‌توانند با رفتاری اعجاز‌آمیز، این توطئه را نابود سازند.

 

وی افزود: بیان گردید که حضرت علیه السلام باب الحوائج است؛ و چه له و چه علیه شخصی دعا کنند، مستجاب است؛ اما باید از حضرت بخواهیم تا حضرت عنایت بفرماید. حضرت بسیار مجرب هستند؛ مخصوصا در بیماری «چشم». 

 

این استاد حوزه علمیه قم در ادامه بیان کرد: نشانه دیگر از امامت امام کاظم علیه السلام، «علم» است. فضل آن است که دشمن از خوبی انسان بگوید. هارون به فرزندش با اشاره به امام کاظم علیه السلام گفت: این آقا که می بینی، خزینه علم تمام انبیاء از آدم تا خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است.» آن بزرگواران مظهر علم الهی هستند.

 

پ, 11/27/1401 - 10:17