اگر بین نظام های آموزشی در حوزه هم افزایی ایجاد شود مسیرهای بهتری را در آینده پیش رو خواهیم داشت

بحث تحول در حوزه های علمیه با توجه به میراث شیعی که برای حوزه ها به یادگار مانده است دارای نکات عدیده ای است پایگاه اطلاع رسانی نشست دوره ای اساتید در گفتگویی که با استاد مجید محمدی انجام داد نظر این استاد حوزه علمیه قم را نسبت به ابعاد و کیفیت این تحول جویا شد.

 

جایگاه تراث شیعی را نسبت به تحول در حوزه چگونه ارزیابی می کنید؟

در ارتباط با جایگاه تراث شیعی در تحول حوزه آن چیزی که باید مد نظر قرار گیرد این است که این تراث به سادگی به دست نیامده است بلکه با زحمات بسیار زیاد علما بدست آمده است البته تراث شیعه مختص به تراث فقهی نیست و در موضوعات متعدد و مختلفی وجود دارد. بزرگانِ از علما با زحمات طاقت فرسا و سختی های بی شمار این تراث را برای ما حفظ کردند و آن را به ما انتقال دادند و تکمیل کردند. مرحوم قاضی نور الله شوشتری به خاطر نوشتن کتاب احقاق الحق در اثبات ولایت امیرالمومنین علیه السلام جان خودشان را فدا کردند و در این راه به شهادت رسیدند.

 

اصل تحول به معنای دگرگونی واژه ای است که باید مورد بررسی قرار گیرد که این دگرگونی برای حوزه لازم است یا نه؟ ممکن است کسی بگوید همین روندی که در حوزه دنبال می شود خوب است و نیازی به تغییر نیست و تحول مربوط به جایی است که روندی اشتباه باشد و ما بخواهیم آن را اصلاح کنیم اما نگاه دیگری هم به این مطلب می توانیم داشته باشیم. درست است که گاهی اوقات واژه تحول در مورد اصلاح روش غلط به کار می رود اما گاهی اوقات هم برای این است که در یک روند صحیح، تکامل بیشتری را شاهد باشیم.

 

در وضعیت کنونی تحول در حوزه چه ضرورتی دارد؟

بعد از انقلاب اسلامی که یک تحول عظیم در جهان بود، رویارویی جبهه مستضعفین در مقابل مستکبرین جهانی و پیروزی این انقلاب در مقابل ابرقدرت ها، اتفاقات زیادی در کشور ایران و جهان رخ داد که با ارزیابی آنها می بینیم که ریشه این اتفاقات حوزه و روحانیت و در رأس آن، بنیان گذار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی رحمة الله علیه بودند.

 

طبیعتا با ایجاد انقلاب اسلامی، هجمه های استکباری علیه نظام اسلامی و شیعیان بیشتر شده است چون شیعیان بعد از زمان صفویه دوباره به قدرت رسیدند و چنان قدرتی یافتند که حتی استکبار جهانی هم با وجود این که هشت سال توسط یکی از مزدوران خود به نام صدام با ایران جنگیدند، نتوانستند ایران را شکست دهند؛ حال سوال این است که حوزه در ارتباط با این هجمه ها چه کارهایی انجام داده است؟ البته حوزه در روند به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی تأثیر بسزایی داشته است و امثال شهید مطهری و شهید مفتح که از حوزه ها رشد کردند در این انقلاب سهیم بودند و به تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی کمک کردند اما حوزه علمیه در ادامه مسیر انقلاب اسلامی نتوانسته است جایگاه مناسبی را در مقابل با هجمه های دشمنان پیدا کند.

 

نکته مهم این است که ما به این امر توجه کنیم که امروزه هجمه های جهانی بر علیه نظام شیعی ما بسیار زیاد است و حوزه اگر بخواهد روند سابقش را ادامه دهد، نسبت به تحولات جهانی نمی تواند پاسخ گو باشد بلکه وظیفه کامل خودش را هم نمی تواند انجام دهد، ما امروز بعد از گذشت بیش از 40 سال از انقلاب اسلامی نباید حتی یک مسجد و مدرسه بدون روحانی داشته باشیم در حالی که می بینیم هنوز برخی مساجد در سطح کشور از داشتن روحانی محروم هستند. حوزه با متون و تراثی که دارد حتما می تواند موثر و نسبت به نیازهای زمانه پاسخ گو باشد اما مهم این است که باید از این تراث به گونه ای استفاده شود که قدرت مقابله با این هجمه ها در حوزه پدیدار شود.

 

این تراث چه تأثیری در تحول در حوزه دارند و باید در چه چیزی تحول ایجاد کنند؟ آیا باید تمام روش ها و کتاب ها عوض شود؟

به نظر بنده تحول در حوزه به این معنا است که ما نکات مثبتی که در نظام آموزشی، تربیتی و فکری حوزه بوده است را از تراث برداشت کنیم و ریشه های شکل گیری یک طلبه موفق را از تراث اخذ کنیم، در کنار این مطلب به ابزارهای روز هم مسلط شویم که طلبه ها بتوانند در مقابل استکبار جهانی و شبهاتی که از ناحیه آنها مطرح می شود پاسخگو باشند.

 

امروزه سایت ها و شبکه های مجازی واقعا جوان ها را اسیر کرده اند، این شبکه ها مرتبا علیه اسلام و خصوصا شیعه اثنی عشریه شبهات متعددی را مطرح می کنند؛ چگونه می شود به اینها پاسخ داد؟ باید از همین تراث استفاده کرد این تراث شیعه است که می تواند پاسخ گوی این پرسش ها باشد اما نه با زبان خودش بلکه با زبانی امروزی و بهره مندی از ابزارهای جدید. به همین دلیل باید بتوانیم تحولی در روش ها و ابزارهای موجود ایجاد کنیم.

 

تحول در حوزه حتی در نگاه مقام معظم رهبری هم به معنای این نیست که اتقان کتب حوزوی از بین رود بلکه ایشان می فرمایند:«اتقان کتب باید حفظ شود.» باید نظام آموزشی به سمتی رود که علاوه بر اتقان کتب، بتواند پاسخگوی نیازهای روز جوان ها نیز باشد، اگر این اتفاق بیفتد که اتقان کتب آموزشی حفظ شود اما شیوه این کتب آموزشی شود و نظام تربیتی و فکری و آموزشی حوزه به نحوی شود که این طلبه بتواند بعد از چند سال پاسخگوی سوالات مردم با زبان و ابزارهای روز شود، در آن زمان می توانیم بگوییم در حوزه تحولی اتفاق افتاده است.

 

نظام آموزشی حوزه که بر مبنای تمرکز در دروس است، نظام بسیار موفقی است. وقتی شما با تمرکز لازم دروسی مثل صرف، نحو، فقه و اصول را می خوانید؛ می توانید در مسیر اجتهاد به موفقیت دست یابید اما مشکل این نظام آموزشی این است که جامعیت ندارد، اگر طلبه ای وارد این سیستم شود و صرف، نحو، فقه و اصول را بخواند آیا لازم نیست روش تبلیغ در منابر را هم آموزش ببیند؟ دروسی مانند روانشناسی، مدیریت، جامعه شناسی، تفسیر، کلام جدید و برخی دروس دیگر هم حتما برای یک طلبه کارآمد لازم است حتی اگر هدف یک طلبه در حوزه رسیدن به اجتهاد باشد. ممکن است کسی بگوید این مطلب با تمرکز و تمحض در دروس نمی سازد اما می شود در یک دوره یک ماهه، در پایان سال یا حتی در تابستان دروسی که طلبه امروزی به آنها نیاز دارد هم به او آموزش داده شود.

 

امروزه نظام آموزشی دیگری به نام سفیران هدایت، ایجاد شده است که مزایایی هم دارد، چرا نظام آموزشی بلند مدت از مزایای نظام آموزشی سفیران هدایت استفاده نمی کند که یکی از این خوبی ها جامعیت در دروس است البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که نباید تمرکز در دروس در دوره بلند مدت لطمه ببیند. بحث تفسیر قرآن هم باید به صورت جدی تری پیگیری شود و از تراث تفسیری هم به نحو احسن استفاده شود. نگاه جنبی داشتن نسبت به دروس مناسب نیست چون همه دروس برای رسیدن طلبه ها به سر منزل مقصود اصلی و کارآمد هستند.

           

روحانیون محترم حتی اگر مسیر اجتهاد را بپیمایند؛ می خواهند در آینده با مردم در ارتباط باشند چرا که باید به شبهات مردم پاسخ گویند. اگر نظام آموزشی ما بخواهد متحول شود باید یک طلبه بعد از پنج، شش سال کارآمد باشد و بتواند در مدارس و دانشگاه ها به تبلیغ بپردازد و فقط منحصر به تبلیغ در روستاها نشود که این قابلیت ها نیازمند آموزش و برنامه ریزی است، اگر این آموزش ها داده نشود، طلبه ها دچار سرخوردگی می شوند چون خودشان را مفید نمی بینند!

 

نظام آموزشی فعلی که برگرفته از میراث شیعی است دچار چه نقصان هایی است؟

در حال حاضر نظام آموزشی و پژوهشی ما کاملا از هم جدا است در حالی که نظام آموزشی ای موفق است که پژوهش محور باشد ما صرفا آموزش می دهیم و اطلاعات را به ذهن مخاطب تزریق می کنیم اما طلبه پژوهش نمی کند فلذا مطالب برای او ماندگار نمی شود. نظام آموزشی هر چند با پژوهش های بسیار کوتاه باید به صورت پژوهش محور باشد البته نظام آموزشی حوزه خوبی هایی مثل مباحثه دارد که واقعا جزء تراث گذشته است که در هیچ نظام آموزشی در دنیا وجود ندارد چون این کار به نوعی تمرین تدریس برای طلبه است و تثبیت دروس را هم در پی خواهد داشت.

 

مشکل دیگری که ما در نظام آموزشی داریم این است که منحصر به گفتار است و قدرت نویسندگی و قلم زدن طلبه ها را پرورش نمی دهد چون به آنها پژوهش های مناسبی در زمینه های درسی داده نشده است البته جشنواره هایی مثل علامه حلی رحمة الله علیه به راه افتاده است و کارهای پژوهشی را تا اندازه ای رونق بخشیده است اما این مقدار کافی نیست بلکه باید فعالیت های پژوهشی به حدی گسترش یابند که فرآیند آموزش در کنار پژوهش پیش رود و خود طلبه ها به سراغ مطالب دیگر روند و از آنها آگاهی یابند تا در دروس خود مستحکم شوند.

 

به نظر حضرتعالی باید چه استفاده ای از تراث شیعی در تحول نظام مدیریتی حوزه و ارتباط اساتید و طلاب داشته باشیم؟

 

در نظام مدیریتی حوزه متاسفانه شاهد اداری شدن هستیم باید به این نکته توجه کنیم که در گذشته مدیران مدارس چگونه شخصیت هایی بودند، خودشان مجتهد مسلم بودند و مدرسه را هم اداره می کردند، طبیعتا چنین مدیریتی تأثیرات زیادی در اداره آن مدرسه از جهت علمی، اخلاقی و تربیتی داشته است اما امروزه به این سبک پیش نمی رویم البته ممکن است بگوییم که ما به این اندازه شخصیت های مجتهد نداریم اما به همین اندازه هم که موجود هستند باید از حضور آنها استفاده شود تا سخن و کلامشان در رشد طلاب تأثیرگذار شود و صد البته بایستی افرادی باشند که نسبت به جامعه و مردم دغدغه داشته باشند و الا کاری از پیش نمی رود.

 

نظام تربیتی حوزه مقداری به سمت و سوی دانشگاه ها کشیده شده است و با نظارت طلبه ها را کنترل می کند، در حالی که نظام تربیتی حوزه در تراث گذشته بر اساس اعتماد متقابل بوده است که طلبه همیشه قبل از استاد خودش را موظف می دیده است که در کلاس حاضر شود و هیچ گاه نیاز به حضور و غیاب به این معنا نبوده است البته ممکن است کسی بگوید در آن زمان افراد خیلی کمتر بوده اند و این کارها لازم نبوده است اما ذکر این نکته قابل توجه است که برای اساتید اهمیت داشته است که یک طلبه امروز غایب است یا حاضر! اساتید از وضعیت طلبه های خود نیز مطلع بوده اند؛ در خاطرات آیت الله ابراهیم امینی می خواندم که مریض شده بودند و حضرت امام رحمة الله علیه که استاد ایشان بودند به عیادت ایشان آمده بودند. متاسفانه امروزه نسبت به این امر اهمال صورت می گیرد و ارتباط استاد و شاگرد که رمز موفقیت علمی و اخلاقی گذشتگان بوده است به فراموشی سپرده شده است.

 

نظام حوزوی بر اساس رابطه پدر و فرزندی بین استاد و شاگرد بوده است و چنین نظامی بوده است که بزرگانی مثل علامه طباطبایی رحمة الله علیه و بزرگانی که هم اکنون از وجود آنها استفاده می کنیم، ساخته است، از علامه طباطبایی نقل شده است:«من کنار حرم امیرالمومنین علیه السلام ایستاده بودم که مرحوم آیت الله قاضی پشت سر من زدند و گفتند: «پسرم نماز شب، نماز شب، نماز شب» ایشان می گویند: «از آن به بعد من دیگر نماز شبم را ترک نکردم.» این نظام تربیتی یک نظام ویژه بوده است شاید بر اساس چنین نظامی بتوانیم بیان کنیم که ما مدرسه علمیه ای با دو هزار نفر جمعیت نمی خواهیم بلکه حوزه کوچکی می خواهیم که مدیر آن مدرسه با همه در ارتباط باشد. متأسفانه در حال حاضر کلاس هایی در سطوح عالی تشکیل می شود که تا هزار نفر هم سر کلاس ها حاضر می شوند، اساتید در چنین کلاس هایی نمی توانند با طلبه های خود ارتباط مناسبی داشته باشند.

 

از طرفی با توجه به اقتضائات جامعه امروز معیشت اساتید محترم به صورت مکفی تأمین نمی شود و لذا برخی اساتید گرامی مجبورند از این مدرسه به مدرسه دیگر بروند تا تدریس دیگری هم داشته باشند و به واسطه آن گذران زندگی کنند! در حالی که اگر همین استاد درسش محدود شود و در کنار آن در مباحثات طلبه ها شرکت کند و به طلبه های خود کمک کند حتما رشد علمی و معنوی این طلبه ها چند برابر می شود.

 

در پایان اگر نکته ای پیرامون این مباحث به نظر حضرتعالی می رسد بیان فرمایید.

استعدادشناسی و استعدادیابی در حوزه هم بسیار حائز اهمیت است، اگر قرار باشد بگوییم که همه افرادی که وارد حوزه می شوند باید مجتهد شوند یقینا نه تنها این اتفاق نخواهد افتاد بلکه به مرور زمان عده ای مأیوس می شوند و درس و بحث را رها می کنند البته در آغاز طلبگی برای ایجاد انگیزه گفتن این سخن بسیار مناسب است لکن بعد از گذشت 4 یا 5 سال باید به او مشاوره دهیم که با استعداد و تلاشی که دارد برای چه کاری مناسب است. مهم این است که بسیاری از طلبه هایی که آموزش می بینند بعد از مدتی خودشان هم متوجه می شوند که استعداد اجتهاد را ندارند اما ما می گوییم همه باید وارد همین مسیر شوند. بنده قبول دارم که اگر کسی بخواهد مجتهد شود واقعا همین کتب و همین نظام آموزشی را باید طی کند اما سوال اصلی این است که آیا همه می توانند به اجتهاد رسند؟

 

به نظر بنده پاسخ این سوال به شهادت بسیاری از بزرگان و مراجع معظم تقلید و بسیاری از اساتید بزرگوار حوزه منفی است. واقعا همه استعداد اجتهاد ندارند البته در این راه باید چند سال تلاش کنند اما بعد از این مدت به آنها مشاوره دهیم که به درد چه کاری می خورند و با توجه به میزان استعدادشان آنها را به عرصه های مختلف ارجاع دهیم وگرنه شاهد این خواهیم بود که گاهی اوقات طلبه ای بیست سال درس خارج رفته است در حالی که مجتهد نشده است و مبلغ یا محقق و نویسنده هم نشده است و هیچ گونه خدمتی هم به جامعه نکرده است و متأسفانه این روند باز هم ادامه دارد.

 

امیدواریم با کمک اساتید محترم، تغییراتی در حوزه آغاز شود و ما هم از خوبی های نظام های مختلف آموزشی فعلی استفاده کنیم اگر بین نظام های آموزشی هم افزایی ایجاد شود ما در آینده مسیرهای بهتری را پیش رو خواهیم داشت. امیدوارم با عنایاتی که بزرگان حوزه و اساتید محترم در این ارتباط دارند و مطالبی که مقام معظم رهبری به عنوان راهنما، بزرگ تر و کسی که در واقع در این راه هدایت گر هستند و با استفاده از همین تراث عظیمی که علمای بزرگ خیلی برای آنها زحمت کشیدند به تحول مطلوب دست یابیم./260/53/

 

نوع مطلب:

د, 10/30/1398 - 13:19