استاد شیخ الاسلام شوشتری مطرح کرد؛

امام رضا علیه السلام و واقفی ها

یکی از سنت های الهی، مسأله آزمایش است. تک تک انسان ها در جوامع مورد آزمایش قرار می گیرند. در تمام زمان ها به این شکل بوده است. در زمان امام رضا علیه السلام هم آزمایش ها و ابتلائات زیادی دامن گیر جامعه شد.

 

به مناسبت فرا رسیدن آخر صفر، سالگرد شهادت امام علیّ بن موسی الرضا علیه السلام، استاد سید مجید شیخ الاسلام شوشتری از اساتید حوزه علمیه قم با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی نشست دوره ای اساتید، در موضوع «امام رضا علیه السلام و واقفی ها» به گفتگو پرداخت.

 

این استاد سطوح  عالی حوزه علمیه قم در ابتدای گفتگو خاطرنشان کرد: یکی از سنت های الهی، مسأله آزمایش است. تک تک انسان ها در جوامع مورد آزمایش قرار می گیرند. در تمام زمان ها به این شکل بوده است. در زمان امام رضا علیه السلام هم آزمایش ها و ابتلائات زیادی دامن گیر جامعه شد.

 

وی در همین راستا بیان کرد: امام رضا علیه السلام در آن جامعه با 3 مشکل عمده مواجه بودند که با آن بینش و درایت الهی خودشان توانستند با آن مشکلات مبارزه کنند و این تهدیدها را به فرصت تبدیل نمایند.

مشکل اول: مسأله واقفیه

مشکل دوم: تأخیر در تولد امام جواد علیه السلام

مشکل سوم: مسأله ولایت عهدی

استاد سید مجید شیخ الاسلام شوشتری در ادامه بیان کرد: ما در این زمان کوتاه در مورد مشکل اول، یعنی واقفیه چند کلامی را بحث می کنیم.

 

وی افزود: سال 183 هجری قمری امام کاظم علیه السلام به شهادت رسیدند. در همین زمان بود که یک امتحان بزرگ برای جامعه شیعه ایجاد گردید که باعث شد این جامعه دچار اضطراب شدیدی شود و بسیاری از شیعیان و حتی برخی از بزرگان شیعه دچار انحراف شدند و البته خیلی از بزرگان، از این راه گمراهی برگشتند و توبه نمودند.

 

این استاد حوزه علمیه قم اضافه نمود: مذهبی در آن زمانه ایجاد شد به نام مذهب واقفیه؛ که اینها ادعا کردند امام کاظم علیه السلام آخرین امام و مهدی موعود است که از دنیا نرفته و بعدا ظهور خواهد کرد؛ آنها امامت امام رضا علیه السلام را نپذیرفتند و هفت امامی شدند.

 

وی خاطرنشان کرد: مؤسسین این مذهب از بزرگان شیعه در آن زمان و از وکلای مستقیم امام کاظم علیه السلام بودند و همین امر باعث شده بود که این مشکل، مشکل بزرگی باشد چون افراد عادی نبودند که این مذهب نوپا را تأسیس کرده باشد؛ بلکه مؤسسین آن از بزرگان حدیث، علما و از وکلای امام کاظم علیه السلام بودند.

 

استاد شیخ الاسلام شوشتری افزود: 3 نفر از مؤسسین اصلی مذهب واقفیه: «علی بن ابی حمزه بطائنی»، «زیاد بن مروان»، «عثمان بن عیسی رواسی».

 

استاد شیخ الاسلام  در ادامه بیان کرد: متأسفانه انگیزه آنها برای این کار هم مسائل مالی بوده است؛ پول های زیادی از وجوهات که متعلق به امام کاظم علیه السلام بود، نزد آنها مانده بود؛ وقتی امام کاظم علیه السلام به شهادت رسیدند و امام رضا علیه السلام اموال را از آنها مطالبه نمودند، آن افراد به خاطر مالِ دنیا امامت امام رضا علیه السلام را انکار کردند.

 

وی افزود: این مسأله بسیار مهم بود و بسیاری از شیعیان در همان ابتدای کار منحرف شدند؛ «عبد الرحمن بن حجاج، یونس بن یعقوب، جمیل بن دراج، حمّاد بن عیسی، احمد بن محمد بن ابی نصر، حسن بن علی وشاء» در ابتدا دچار مشکل شدند که بعدها متوجه شده، برگشتند و توبه نمودند؛ اما همین امر نشان دهنده شدّت و سختی این مشکل است که برای جامعه شیعه پیش آمد.

 

این استاد حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: امام رضا علیه السلام اقداماتی را در مقابل واقفیه انجام دادند تا در مقابل آنها بایستند و این توطئه را خنثی کنند.

 

اقدام اول امام: مذاکره با سران واقفیه

استاد شیخ الاسلام شوشتری در ادامه بیان کرد: اولین اقدام امام رضا علیه السلام این بود که با سران واقفیه مذاکره کردند و استدلال نمودند و جواب آنها را دادند.

 

وی افزود: در روایتی نقل شده است که 3 نفر از واقفیه، به نام های علی بن ابی حمزه، احمد بن سراج، حسین بن هاشم بن مکاری با امام رضا علیه السلام دیدار داشتند. روایت طولانی است و در بحار الانوار، جلد 48، صفحه 269 به طور کامل بیان شده و در اینجا به بخشی از آن پرداخته می شود:

علی بن ابی حمزه از امام پرسید: پدر شما چه شد؟

حضرت فرمود: از دنیا رفت.

پرسید: با مرگ؟

حضرت فرمود: بله.

پرسید: به چه کسی وصیت کرد؟

فرمود: به من

پرسید: پس آن امامی که اطاعت از او بر ما واجب است، شمایید؟

فرمود: بله

آن دو نفر دیگر سؤال کردند: خداوند به شما قدرت داده؛ (به این معنا که اگر راست می گویید چرا امامت خود را اعلام نکردید تا همه بدانند)

حضرت فرمود: من چه قدرتی دارم! وای بر شما! آیا شما توقع دارید که من به بغداد بروم و به هارون بگویم من امام واجب الاطاعة هستم؟ من چنین وظیفه ای ندارم؛ این که به شما می گویم من امام هستم، برای این است که به من خبر رساندند شما دچار غفلت و انحراف شدید، من خواستم که سرّ شما به دست دشمنان نیفتد.

علی بن ابی حمزه سؤال کرد: ما از پدران شما روایت داریم که تجهیز و کفن کردن و دفن امام را جز امام متولّی نمی شود؛ امام موسی بن جعفر علیهما السلام در بغداد به شهادت رسیدند و از دنیا رفتند؛ شما در مدینه هستید؛ پس شما امام نیستید.

امام پرسیدند: آیا حسین بن علی امام بود؟

علی بن حمزه پاسخ داد: بله.

حضرت فرمود: چه کسی عهده دار کار امام حسین علیه السلام بود و ایشان را تجهیز و دفن کرد؟

گفت: علی بن الحسین.

حضرت پرسیدند: حضرت کجا بود؟ او که در کوفه و گرفتار دست عبیدالله بود؟

او جواب داد: او مخفیانه آمد و امور پدر را انجام داد و برگشت.

حضرت فرمود: اگر علی بن الحسین توانست به کربلا بیاید و بدن پدر را به خاک بسپارد، صاحب این امر می تواند از مدینه به بغداد بیاید و متولی کار پدرش بشود چون در زندان هم نیست؛ چه اینکه علی بن الحسین علیهما السلام در زندان هم بودند و من در زندان نبودم.»

 

اقدام دوم: دستور به شیعیان در دوری از واقفی ها

استاد شیخ السلام شوشتری در ادامه خاطرنشان کرد: امام رضا علیه السلام به شیعیان دستور می دادند که از واقفیان دوری کنند.

 

وی در همین راستا به بیان روایتی پرداخت: شخصی به نام محمد بن عاصم می گوید: امام رضا علیه السلام من را دیدند و فرمودند: به من خبر رسیده که با واقفیه هم نشین هستی.

من گفتم: بله هم نشین هستم؛ اما هم عقیده نیستم.

حضرت فرمود: با آنها حتی هم نشین هم نباش! مگر این آیه قرآن را نخواندی که می فرماید: «وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا و َيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ و َالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا» (و محققاً خداوند در کتاب خود این حکم را بر شما فرستاد که چون آیات خدا را شنیدید که بدان کافر شوند و استهزا کنند پس با آن گروه (منافق) مجالست مکنید تا در حدیثی دیگر داخل شوند، که (اگر با آنان همنشین شوید) آن گاه شما هم مانند آنان هستید. و خدا منافقان را با کافران در جهنم جمع خواهد کرد.) (نساء: 140)

منظور از «آيَاتِ اللَّهِ» اوصیاء هستند؛ وقتی می بینی که آنها من را انکار می کنند، (و واقفیه نسبت به آن کفر ورزیده اند) شما نباید با آنها هم نشینی کنی.

 

اقدام سوم: نشان دادن برخی از معجزات

این استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در ادامه بیان کرد: آن حضرت معجزاتی برای هدایت شیعیان نشان دادند؛ شخصی به نام ابن ابی کثیر روایتی دارد و می گوید: بعد از شهادت امام کاظم علیه السلام به حج رفتم؛ در آنجا امام رضا علیه السلام را دیدم؛ این آیه به ذهنم گذشت:

«فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» (قمر: 24)

ناگهان امام رضا علیه السلام مانند برق جهنده ای کنار من آمدند و فرمودند: به خدا سوگند من هستم آن انسانی که باید از من اطاعت کنید.

آن شخص عذرخواهی کرد؛ و امام هم فرمود: عذرخواهی تو پذیرفته شد.

 

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ مَالِكٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنِ ابْنِ أَبِي كَثِيرٍ قَالَ: لَمَّا تُوُفِّيَ مُوسَى علیه السلام وَقَفَ النَّاسُ فِي أَمْرِهِ فَحَجَجْتُ تِلْكَ السَّنَةَ فَإِذَا أَنَا بِالرِّضَا علیه السلام فَأَضْمَرْتُ فِي قَلْبِي أَمْراً فَقُلْتُ‏ «أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ» (القمر. الآية 24) الْآيَةَ فَمَرَّ عَلِيٌّ علیه السلام كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ عَلَيَّ فَقَالَ أَنَا وَ اللَّهِ الْبَشَرُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْكَ أَنْ تَتَّبِعَنِي فَقُلْتُ مَعْذِرَةً إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَيْكَ فَقَالَ مَغْفُورٌ لَک»(عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج ‏2؛ ص 217)

 

وی خاطرنشان کرد: مواردی دیگر از معجزات حضرت علیه السلام روایت شده است که به بیان همین مورد اکتفا می گردد.

 

اقدام چهارم: لعن و سرزنش سران واقفیه

استاد شیخ الاسلام شوشتری بیان کرد: حضرت علیه السلام سران واقفیه را لعن کرده و مورد سرزنش شدید قرار دادند. خود امام رضا علیه السلام علی بن ابی حمزه را لعن کرده و مشرک خواندند؛ ابن مهران را نفرین کردند و فرمودند: خداوند نور قلب تو را ببرد و فقر را در خانه ات داخل کند.

 

وی افزود: آن قدر مذمت امام رضا علیه السلام نسبت به آنها زیاد بود که معروف شد سران آنها «کلاب ممطوره» بودند. منظور از «کلاب ممطوره» یعنی سگ باران خورده و به عبارتی یعنی سگ نجس العین که وقتی باران می خورد، همه از آنها کناره گرفته و فرار می کنند که نجس نشوند.

 

اقدام پنجم: بیان عاقبت سران واقفیه و طرفدارانش

این استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در ادامه خاطرنشان کرد: از دیگر اقدامات امام رضا علیه السلام در قبال واقفیه این بوده است که عاقبت برخی از رؤوس واقفیه و طرفداران آنها را بیان کردند.

 

وی در این راستا به بیان روایتی پرداخت: حسن بن علی وشاء نقل می کند: یک روز امام رضا علیه السلام به بنده فرمود: امروز علی بن ابی حمزه مُرد. دو فرشته وارد قبرش شدند و از او سؤالاتی پرسیدند. از خدا و از کتاب و دین و از پیغمبر پرسیدند. درباره ائمه اطهار علیهم السلام از او پرسیدند؛ یکی یکی ائمه اطهار را از امیرالمؤمنین علیه السلام را نام برد، به نام من که رسید، نتوانست جواب بدهد. با گرز آتشین بر سرِ او زدند که قبر پر از آتش شد.

حسن بن علی می گوید: من تاریخ را نوشتم و بعد از چند روز از کوفه نامه رسید که علی بن حمزه مرد.

 

استاد شیخ الاسلام افزود: به این ترتیب واقفیه در بین شیعیان مطرود شدند و بسیاری از واقفیان از این مسلک برگشتند و امام رضا علیه السلام با این مکتب انحرافی به این شکل مبارزه کردند.

 

دو نکته کوتاه و کاربردی:

نکته اول: شخصی و اخلاقی

این استاد حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: انسان باید به مسأله سوء عاقبت و حسن عاقبت بسیار توجه کند و خدای ناکرده مغرور نشود؛ از کید شیطان و از هوای نفس غافل نباشد؛ نگوییم که ما طلبه هستیم و گرفتار نمی شویم. در تاریخ زیاد داریم افرادی که عالم و از شخصیت های بزرگ بودند که متأسفانه گرفتار هواهای نفسانی شدند. قابیل پسر پیغمبر الهی است. کنعان پسر نوح پیغمبر اولوا العزم الهی است. سامری از نزدیکان حضرت موسی علیه السلام است. بلعم باعورا از نزدیک ترین اصحاب حضرت موسی علیه السلام بود و کارش به آنجا کشید که در آیات قرآن مورد مذمت گردیده و تشبیه به سگ شد. از این نمونه ها زیاد است که باید مواظب باشیم. سران واقفیه علمای بزرگ بودند؛ وکیل مستقیم امام معصوم بودند؛ اما دلبستگی به دنیا آنها را به اینجا کشید.

 

نکته دوم: نکته اجتماعی و سیاسی

استاد سید مجید شیخ الاسلام در کلام پایانی از این گفتگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی نشست دوره ای اساتید به نکته ای اجتماعی و سیاسی اشاره نمود: افرادی با عملکرد سران واقفیه همیشه بوده اند و در زمان ما هم هستند و باید در مورد آنها دقت کنیم.

 

وی افزود: جمله کلیدی امام راحل رضوان الله علیه در انتهای وصیت نامه، بسیار راهگشا است که «ملاک حالِ فعلی افراد است.» این کلام جمله مهمی است. ما نباید حقّ و باطل را از روی افراد بشناسیم. چنان چه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «اعرف الحقّ تعرف اهله».

 

این استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم اضافه نمود: برای تشخیص حق و باطل باید ملاک داشته باشیم؛ این روایت هست که «لا یعرف الحق بالرجال»؛ کسی که در یک دوره ای از زمانش شخص خوبی بوده است و یک سابقه خوبی داشته و مبارزات خوبی داشته، اگر دچار انحراف و اشتباه شد، ما نباید او را ملاک و الگو قرار بدهیم. باید ببینیم که چه کسی تا به آخر تابع حق مانده است.

 

وی در ادامه بیان کرد: ان شاء الله خدا به همه ما توفیق بدهد که در مسیر حقّ و حقیقت باقی بمانیم و در مسیر اهل بیت علیهم السلام باقی بمانیم و با حسن عاقبت از دنیا برویم و بار دیگر شهادت امام رضا علیه السلام را تسلیت عرض می کنم.

/270/260/20/

 

 

 

 

 

 

پ, 07/24/1399 - 19:39