کسی را داريم به نام ابن ابیعمير که تاجر بود و به جرم شيعهگری او را گرفتند و هفت سال در زندان بود. بيست و يک هزار تازيانه به تناوب به او میزدند. يعنی عصر به عصر برای تماشا او را در ميان مردم میآوردند و تازيانه میزدند تا غش میکرد، به جرم اينکه فرهنگ تشيع را به شما داده است. اگر روز قيامت ابن ابیعمير از شما بپرسد من اين صدمات را خوردم و هرچه توانستم فرهنگ تشيع را به شما دادم، حال شما چه کرديد؟!